English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
reasonableness check بررسی معقول بودن
Other Matches
reasonableness معقول بودن
sensibilities معقول بودن
sensibility معقول بودن
plausibility باورکردنی و معقول بودن
reasonableness of terms in contract معقول بودن شرایط قرارداد
Turing test بررسی هوشمند بودن کامپیوتر
validity بررسی و افقی بودن داده یا نتیجه
freedom قار بودن به بررسی رکوردهای کامپیوتر
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
freedoms قار بودن به بررسی رکوردهای کامپیوتر
logical تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
validation بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
guinea pig کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pigs کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
duplication check بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
analogues یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
analogue یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
feasibility بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
analog یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر محلی یا ترمینال
inferences بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
leap frog test و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
automatics کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
systems analysis 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
conscionable معقول
wisest معقول
wiser معقول
wise معقول
reasonable معقول
within reason <idiom> معقول
sensible معقول
level-headed معقول
rational معقول
subjective معقول
objectives معقول
objective معقول
preposterously بطور نا معقول
within resonable time طی زمان معقول
unconscionable غیر معقول
inexpensive معقول صرفه جو
reasonable period مدت معقول
to stand to reason معقول است
an absurd statement افهار نا معقول
reasonable price قیمت معقول
reasonable time مدت معقول
reasonable time زمان معقول
sane سالم معقول
saner سالم معقول
sanest سالم معقول
edit فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edited فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
reasonable term and condition قید و شرط معقول
make sense <idiom> معقول به نظر رسیدن
legitimised منطقی و معقول جلوه دادن
reasonable and probable cause علت معقول و به فاهر درست
legitimizing منطقی و معقول جلوه دادن
polymaths جامع علوم معقول ومنقول
legitimizes منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized منطقی و معقول جلوه دادن
the price was not reasonable بهای ان معقول بنظر نمیرسید
legitimize منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises منطقی و معقول جلوه دادن
polymath جامع علوم معقول ومنقول
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
analog یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
analogues یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
analogue یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
metaphysical وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
monitored 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
residue check بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
vertical redundancy check بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
cyclic redundancy check بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consisted شامل بودن عبارت بودن از
owe مدیون بودن مرهون بودن
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
consist شامل بودن عبارت بودن از
resides ساکن بودن مقیم بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
consisting شامل بودن عبارت بودن از
owed مدیون بودن مرهون بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
govern نافذ بودن نافر بودن بر
governed نافذ بودن نافر بودن بر
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
ablest لایق بودن مناسب بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
abuts مماس بودن مجاور بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
agree متفق بودن همرای بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
include شامل بودن متضمن بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
investigations بررسی
deliberation بررسی
deliberations بررسی
vetting بررسی
checked بررسی
surveillance بررسی
probe بررسی
probed بررسی
probes بررسی
checks بررسی
handling بررسی
examination بررسی
checking بررسی
input/output بررسی
investigation بررسی
scrutiny بررسی
examinations بررسی
check بررسی
reviews بررسی
review بررسی
study بررسی
surveys بررسی
studying بررسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com