Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
Other Matches
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
approach line
خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
communication security
برقراری تامین مخابراتی
self protection
برقراری تامین از خود
line of approach
راه تقرب به دشمن
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
close with
نزدیک شدن به دشمن
close in
نزدیک شدن به دشمن
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
limited objective
هدف نزدیک به جبهه دشمن
remands
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remand
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
letter quality printing
خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
water supply
تامین اب
water supplies
تامین اب
safety
تامین
safety limit
حد تامین
securement
تامین
cover
تامین
securing
تامین
coverings
تامین
hedging
تامین
security
تامین
covers
تامین
protection
تامین نامه
troop safety
تامین عده ها
safety factor
عامل تامین
cover
تامین کردن
collective security
تامین اجتماعی
committment
تامین اعتبار
factor of safety
عامل تامین
covers
تامین کردن
communication security
تامین مخابراتی
coverings
تامین کردن
procurement
تامین اماد
cryptosecurity
تامین رمز
electronic security
تامین الکترونیکی
transmission security
تامین مخابره
transmission security
تامین ارسال
safety stakes
دستکهای تامین
provisioning
تامین ذخیره
take care of
تامین کردن
quia timet
حکم تامین
area security
تامین منطقه
buffer zones
منطقه تامین
supply port
درگاه تامین
appropriation reimbur sement
تامین اعتبار
buffer zone
منطقه تامین
safety factor
ضریب تامین
insecurity
عدم تامین
safety diagram
دیاگرام تامین
funding
تامین وجه
security
تامین مصونیت
insuring
تامین کردن
insures
تامین کردن
financier
تامین اعتبارکننده
social security
تامین اجتماعی
financiers
تامین اعتبارکننده
physical security
تامین تاسیسات
chemical security
تامین شیمیایی
buffer stock
تامین ذخیره
preservation of evidence
تامین دلیل
the rule of law
تامین قضایی
the rule of law
تامین قانونی
ensure
تامین کردن
ensured
تامین کردن
ensures
تامین کردن
ensuring
تامین کردن
signal security
تامین مخابراتی
local security
تامین محلی
guarantees
تامین کردن
supplied
تامین کردن
guaranteed
تامین کردن
supply
تامین کردن
supplying
تامین کردن
guarantee
تامین کردن
secure
تامین شده
secures
تامین شده
secure
درامان تامین
secures
درامان تامین
secure
تامین کردن
secures
تامین کردن
fulfill
تامین کردن
internal security
تامین داخلی
give security for
تامین کردن
foes
دشمن
adversarial
دشمن
xenophobe
دشمن
foeman
دشمن
hostile
دشمن
adversary
دشمن
enemy
دشمن
enemies
دشمن
at d.
دشمن
abhorrer
دشمن
foe
دشمن
adversaries
دشمن
social security system
نظام تامین اجتماعی
to ensure something
تامین کردن
[چیزی]
water supply to navigation
تامین اب کانال کشتیرانی
angle of safety
زاویه تامین گلوله
continuing appropriation
مداومت تامین اعتبار
continuing appropriation
تامین اعتبار پیوسته
rear area security
تامین منطقه عقب
victual
خواربار تامین کردن
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
safety
برقرار کردن تامین
financing
تامین هزینه پولی
finances
تامین هزینه پولی
financed
تامین هزینه پولی
finance
تامین هزینه پولی
bombline
خط تامین پرتاب بمب
appropriation reimbur sement
تامین سپرده یاوثیقه
transmission security
تامین ارسال پیام
supply company
شرکت تامین کننده
secure
مطمئن تامین کردن
secures
مطمئن تامین کردن
pacification
تامین ثبات داخلی
make up a deficit
تامین کردن کسری
social security organization
سازمان تامین اجتماعی
unemployment fund
صندوق تامین بیکاری
collective security
تامین دسته جمعی
power supply
تامین کننده برق
tucker
تامین غذا کردن
secure
تامین کردن هدف
area security
تامین منطقه عملیات
deficit financing
تامین کسر بودجه
guarantees
تامین تضمین کردن
safety officer
افسر تامین یکان
security for cost
تامین هزینه دادرسی
social security benefits
منافع تامین اجتماعی
secures
تامین کردن هدف
security for costs
تامین هزینه دعوی
elegit
حکم تامین مدعی به
elevation of security
زیاد کردن تامین
guarantee
تامین تضمین کردن
to feather ones nest
تامین اتیه کردن
finance company
شرکت تامین مالی
levy a sum on a person's property
تامین خواسته کردن
safety card
کارت تامین اتشبار
emanitions security
تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
social security program
برنامه تامین اجتماعی
guaranteed
تامین تضمین کردن
ups
تامین برق بی وقفه
social security act
قانون تامین اجتماعی
enemy state
حکومت دشمن
hateable
دشمن داشتنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com