English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
to toe the line برنامه حزبی را پذیرفتن
Other Matches
api مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
sectarian حزبی
partisanship روح حزبی
partisanship حزبی بودن
watchworld شعار حزبی
proselytism تبلیغ حزبی
nonparty غیر حزبی
watchwords شعار حزبی
watchword شعار حزبی
party spirit طرفداری حزبی
barred a طاق حزبی
party spirit تعصب حزبی
wing دسته حزبی
caucus انجمن حزبی
winging دسته حزبی
plateform اعلامیه حزبی
caucuses انجمن حزبی
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
tickets صورت نامزدهای حزبی
party politics سیاست بازیهای حزبی
to join a party عضو حزبی شدن
factionalism اعتقاد به سیستم حزبی
ticket صورت نامزدهای حزبی
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
pluralists وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
pluralist وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
secession تجزیه طلبی انشعاب حزبی
conventions باره مسائل حزبی ناحیهای
convention باره مسائل حزبی ناحیهای
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
job دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
dynamic data exchange در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
modular بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
writes رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
fellow traveler کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
vouchsafed پذیرفتن
accept پذیرفتن
accepting پذیرفتن
embrace پذیرفتن
vouchsafe پذیرفتن
vouchsafes پذیرفتن
vouchsafing پذیرفتن
embracing پذیرفتن
embraces پذیرفتن
allow پذیرفتن
accepts پذیرفتن
admit پذیرفتن
to take in پذیرفتن
embraced پذیرفتن
admitting پذیرفتن
hears پذیرفتن
hear پذیرفتن
take by storm <idiom> پذیرفتن
admits پذیرفتن
allows پذیرفتن
allowing پذیرفتن
take in پذیرفتن
adopts به فرزندی پذیرفتن
deigned لطفا پذیرفتن
filiate بفرزندی پذیرفتن
adopting به فرزندی پذیرفتن
deigning لطفا پذیرفتن
deign لطفا پذیرفتن
adopt به فرزندی پذیرفتن
deigns لطفا پذیرفتن
hearken بگوش دل پذیرفتن
receive رسیدن پذیرفتن
acceptance of goods پذیرفتن کالا
risk پذیرفتن خطر
risked پذیرفتن خطر
risking پذیرفتن خطر
to snatch at باشتیاق پذیرفتن
acculturate فرهنگ پذیرفتن
co opt بهمکاری پذیرفتن
co-opt بهمکاری پذیرفتن
co-opted بهمکاری پذیرفتن
co-opting بهمکاری پذیرفتن
receives رسیدن پذیرفتن
to run away with باشتاب پذیرفتن
honor پذیرفتن برات
snap up بیدرنگ پذیرفتن
co-opts بهمکاری پذیرفتن
adoption به فرزندی پذیرفتن
risks پذیرفتن خطر
stretch a point <idiom> اتفاقی پذیرفتن
affiliate به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliated به فرزندی پذیرفتن مربوط
affiliates به فرزندی پذیرفتن مربوط
co-opts بعنوان همقطار پذیرفتن
affiliating به فرزندی پذیرفتن مربوط
co option پذیرفتن بعنوان همکار
matriculate قبول کردن پذیرفتن
matriculated قبول کردن پذیرفتن
co optation پذیرفتن بعنوان همکار
matriculating قبول کردن پذیرفتن
matriculates قبول کردن پذیرفتن
adhibit ترتیب دادن پذیرفتن
to snap at an invitation دعوتی را فورا پذیرفتن
westernising تمدن غربی را پذیرفتن
westernizing تمدن غربی را پذیرفتن
westernizes تمدن غربی را پذیرفتن
westernized تمدن غربی را پذیرفتن
westernize تمدن غربی را پذیرفتن
pig in a poke <idiom> چشم بسته پذیرفتن
westernises تمدن غربی را پذیرفتن
westernised تمدن غربی را پذیرفتن
co-opting بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt بعنوان همقطار پذیرفتن
co opt بعنوان همقطار پذیرفتن
to grant an application درخواست نامه ای را پذیرفتن
allow پذیرفتن اعطاء کردن
allowing پذیرفتن اعطاء کردن
adopt درمیان خود پذیرفتن
adopts درمیان خود پذیرفتن
listen پذیرفتن استماع کردن
allows پذیرفتن اعطاء کردن
adopting درمیان خود پذیرفتن
to take a bet پذیرفتن گرویا شرط
listened پذیرفتن استماع کردن
listening پذیرفتن استماع کردن
listens پذیرفتن استماع کردن
to accept a job کاری [شغلی] را پذیرفتن
judaize اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
take پذیرفتن موثر واقع شدن
takes پذیرفتن موثر واقع شدن
to accept this token of my esteem پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
eat humble pie <idiom> پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
acquisitions پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
to snap up بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
Take somebody at his word. حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
strike out <idiom> رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
acquisition پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
to take the fall for somebody مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to take the fall [American English] مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
face up to <idiom> پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
To accpt the consequences . to face the music . پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to bite the bullet <idiom> پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
bosoms بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
to overtax oneself بیش از ظرفیت خود مسئولیتی [کاری] پذیرفتن
bosom بااغوش باز پذیرفتن دراغوش حمل کردن
accept as true گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
supervisory برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
executives برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
executive برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
parameter استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
compiler نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند
parameters استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
sequential حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
goto دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
iterate حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
iterative routine حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
diagnostics تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
stop دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
synthetic address زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است
subprogram 1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود
calling مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه
developments مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
stopped دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
c زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
statement دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statements دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
coding صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
object oriented زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
toolkit مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند
dragged به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
debugger نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند
drag به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com