English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
shift schedule برنامه نوبت کاری
Other Matches
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
shift نوبت کاری
shifted نوبت کاری
shifts نوبت کاری
intermit نوبت داشتن نوبت شدن
shift schedule برنامه زمان کاری
shift schedule برنامه شیفت کاری
null دستور برنامه کد کاری انجام نمیدهد
operation دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
blankest دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
no operation instruction دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
no op دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
blank دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
programmer شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
programmers شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
agent برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agents برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
api مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
job دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
dynamic data exchange در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
modular بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
trick نوبت
tertian fever نوبت غب
tertian fever نوبت سه به یک
periodicity نوبت
reprise نوبت
turns نوبت
turn نوبت
toured نوبت
tour نوبت
tricked نوبت
inning نوبت
tricking نوبت
heat نوبت
intermittence نوبت
alternation نوبت
touring نوبت
tours نوبت
serve نوبت
served نوبت
serves نوبت
heats نوبت
out of turn بی نوبت
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
shift نوبت کار
shifts نوبت تعویض
shifts نوبت کار
tricked نوبت نگهبانی
penalty از کف دادن نوبت
penalties از کف دادن نوبت
shifted نوبت کار
shift نوبت تعویض
shifted نوبت تعویض
trick نوبت نگهبانی
it is my lead نوبت من است
out of turn خارج از نوبت
round robin با گردش نوبت
round robin نوبت گردشی
movement credit نوبت حرکت
every dog has his day <idiom> آسیاب به نوبت
whose turn is it? نوبت کیست
intermittent نوبت دار
prime shift نوبت اول
round نوبت گردکردن
tricking نوبت نگهبانی
roundest نوبت گردکردن
handout نوبت بازی
period نوبت ایست
period روزگار نوبت
period نوبت مرحله
periods نوبت ایست
periods روزگار نوبت
periods نوبت مرحله
handouts نوبت بازی
periodic نوبت دار
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
round نوبت گرد کردن
says نوبت حرف زدن
out- نوبت سرویس اسکواش
say نوبت حرف زدن
collocation نظم نوبت وترتیب
out نوبت سرویس اسکواش
it is your move نوبت شما است
on deck دونده منتظر نوبت
on deck در انتظار نوبت شنا
first dogwatch نوبت نگهبانی عصر
air register تنظیم نوبت پرواز
every other <idiom> به نوبت عرض شدن
outed نوبت سرویس اسکواش
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
to be one's turn [go] نوبت [کسی] شدن
rotas جدول نوبت خدمت
batter توپزنی که نوبت اوست
roundest نوبت گرد کردن
My turn! حالا نوبت منه!
batters توپزنی که نوبت اوست
rota جدول نوبت خدمت
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
every dog has his d. هرکسی چندروزه نوبت اوست
striker کروکه بازی که نوبت اوست
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
He jumped the queue. پرید توی صف ( خارج از نوبت )
strikers کروکه بازی که نوبت اوست
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
move نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoons بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
moved نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
every dog has his day <idiom> <none> هرکسی پنج روزه نوبت اوست
moves نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
all things come to him who waits <proverb> بر اثر صبر نوبت ظفر آید
platoon بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
first come, first served <idiom> هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
innings نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
one and nine balls billiard بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
iterative routine حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
executive برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
compiler نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند
supervisory برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
executives برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
goto دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
sequential حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
parameters استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
iterate حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
calling مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه
subprogram 1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود
development مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
developments مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
stop دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
synthetic address زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است
stopping دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
diagnostics تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
coding صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
compiled تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
chapters بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
compiles تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
drags به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
object oriented زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
compile تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
dropping دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
dynamic link library در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
debugger نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند
dropped دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
drag به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
c زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
toolkit مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند
functions مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
main line program بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
statements دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
functioned مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
statement دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
dragged به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com