English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
Search result with all words
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
Other Matches
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
award جایزه دادن جایزه
awarding جایزه دادن جایزه
awarded جایزه دادن جایزه
reward and rewarded جایزه.جایزه داده شده
awards جایزه دادن جایزه
prise جایزه
prizing جایزه
bounty جایزه
prising جایزه
rewards جایزه
reward جایزه
prizes جایزه
prized جایزه
prize جایزه
prises جایزه
prised جایزه
rewarded جایزه
rewardable جایزه
guerdon جایزه
priase جایزه
prize man جایزه بر
awarding جایزه
premiums جایزه
awards جایزه
premium جایزه
trophy جایزه
trophies جایزه
meed جایزه
award جایزه
awarded جایزه
bonus جایزه
bonuses جایزه
laureate جایزه دار
premium for excellence جایزه فضیلت
nobel prize جایزه نوبل
Nobel Prize جایزه نوبل
pursed جایزه نقدی
purses جایزه نقدی
pursing جایزه نقدی
export bounty جایزه صدور
consideration جایزه قیمت
testimonialize جایزه دادن
to win laurels جایزه گرفتن
prizing انعام جایزه
prizes انعام جایزه
prized انعام جایزه
prize انعام جایزه
testimonials پاداش جایزه
testimonial پاداش جایزه
head money جایزه اوردن سر
considerations جایزه قیمت
purse جایزه نقدی
oscar جایزه اسکار
money جایزه نقدی
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
booby prizes جایزه تسلی بخش
coronate جایزه یا انعام دادن
cupped گلدان جایزه مسابقات
cups گلدان جایزه مسابقات
booby prize جایزه تسلی بخش
cup گلدان جایزه مسابقات
rewarder جایزه یا پاداش دهنده
outland trophy جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
pewter جام پیروزی جایزه
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
prize poem شعری که جایزه برده است
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
prizefight مسابقه مشت زنی جایزه دار
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
cutting برنده
conductive برنده
deferent برنده
vehicles برنده
vehicle برنده
incisory برنده
incisor tooth برنده
foretooth برنده
scissile برنده
winners برنده
high proof برنده
cutters برنده
portative برنده
incisive برنده
cutter برنده
heuristic پی برنده
mutilator برنده
winning برنده
discoverer پی برنده
discoverers پی برنده
winnings برنده
winner برنده
trenchant برنده
ashes جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
incisively بطور برنده
highest bidder برنده مزایده
edged tool الت برنده
edge tool الت برنده
outpoint برنده با امتیاز
dissolvent حل کننده برنده
gestatorial برنده پاپ
persi برنده سر دیو
gonfalonier برنده پرچم
lacerative برنده یا درنده
impellor پیش برنده
matrolinous بارث برنده
propulsive جلو برنده
perseus برنده سر دیو
medalist برنده مدال
resolutive تحلیل برنده
impeller پیش برنده
promotor پیش برنده
dark horses برنده غیرمترقبه
wearing تحلیل برنده
winning position پوزیسیون برنده
raider یورش برنده
raiders یورش برنده
propelling پیش برنده
winning move حرکت برنده
contenders برنده احتمالی
winner برنده بازی
decision برنده با امتیاز
users بکار برنده
dark horse برنده غیرمترقبه
heiresses ارث برنده زن
heiress ارث برنده زن
decisions برنده با امتیاز
victor برنده مسابقه
victors برنده مسابقه
shoo-in <idiom> برنده مطلق
user بکار برنده
winners برنده بازی
booster بالا برنده
utilizer بکار برنده
uplifter بالا برنده
winner of a match برنده مسابقه
promoters پیش برنده
cutting head نوک برنده
promoter پیش برنده
deferent بیرون برنده
annihilator از بین برنده
uptake بالا برنده
boosters بالا برنده
achiever از پیش برنده
contender برنده احتمالی
medalists برنده مدال
medallists برنده مدال
medallist برنده مدال
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
raise the hand بالابردن دست برنده
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
carry the day <idiom> برنده یا موفق شدن
winterer بسر برنده زمستان
won ending اخر بازی برنده
file cutter قسمت برنده سوهان
painstakingly ساعی رنج برنده
backsword شمشیر یک لبهء برنده
bearing capacity قدرت برنده باربرد
jackpot برنده تمام پولها
emulous رشک برنده طالب
emasculatory برنده نیروی مردی
emasculative برنده نیروی مردی
jackpots برنده تمام پولها
benefic فایده برنده نیکوکار
benefitical منتفع فایده برنده
chung seung برنده هوگوابی تکواندو
painstaking ساعی رنج برنده
cutler فروشنده الات برنده
decisions برنده کشتی با امتیاز
liquidator برچیننده از بین برنده
liquidators برچیننده از بین برنده
limivorous فرو برنده گل ولای
decision برنده کشتی با امتیاز
nonwinner هرگز برنده نشده
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
To win on points. با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
maiden اسبی که هنوز برنده نشده
gulf هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulfs هر چیز بلعنده وفرو برنده
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
sharp tongued بکار برنده سخنان زننده
to ease to a victory به سادگی برنده شدن [ورزش]
hybrid propulation نیروی پیش برنده مختلط
hoong seung برنده هوگو قرمز تکواندو
hellward سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
maidens اسبی که هنوز برنده نشده
cutting angle سطح برنده تیغه برش
scissors چیز برنده قطع کننده
to scramble a victory بزحمت برنده [پیروز] شدن
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
runners-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
waltz off with <idiom> فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com