Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
Other Matches
absolute volue
مقدار مطلق قدر مطلق
vehicle
برنده
vehicles
برنده
winnings
برنده
scissile
برنده
high proof
برنده
cutter
برنده
incisory
برنده
heuristic
پی برنده
mutilator
برنده
winner
برنده
discoverers
پی برنده
portative
برنده
discoverer
پی برنده
cutting
برنده
winners
برنده
incisor tooth
برنده
foretooth
برنده
cutters
برنده
winning
برنده
trenchant
برنده
conductive
برنده
deferent
برنده
incisive
برنده
raiders
یورش برنده
dark horses
برنده غیرمترقبه
promoter
پیش برنده
propelling
پیش برنده
winning position
پوزیسیون برنده
winning move
حرکت برنده
victors
برنده مسابقه
victor
برنده مسابقه
winner
برنده بازی
winner of a match
برنده مسابقه
uplifter
بالا برنده
utilizer
بکار برنده
dark horse
برنده غیرمترقبه
promoters
پیش برنده
decision
برنده با امتیاز
decisions
برنده با امتیاز
contenders
برنده احتمالی
contender
برنده احتمالی
users
بکار برنده
user
بکار برنده
wearing
تحلیل برنده
medallists
برنده مدال
propulsive
جلو برنده
medallist
برنده مدال
medalists
برنده مدال
resolutive
تحلیل برنده
heiress
ارث برنده زن
heiresses
ارث برنده زن
raider
یورش برنده
uptake
بالا برنده
winners
برنده بازی
annihilator
از بین برنده
matrolinous
بارث برنده
cutting head
نوک برنده
lacerative
برنده یا درنده
incisively
بطور برنده
impellor
پیش برنده
impeller
پیش برنده
achiever
از پیش برنده
edge tool
الت برنده
highest bidder
برنده مزایده
gonfalonier
برنده پرچم
gestatorial
برنده پاپ
edged tool
الت برنده
dissolvent
حل کننده برنده
deferent
بیرون برنده
medalist
برنده مدال
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
prizer
برنده جایزه
prizewinner
برنده جایزه
perseus
برنده سر دیو
persi
برنده سر دیو
promotor
پیش برنده
outpoint
برنده با امتیاز
liquidators
برچیننده از بین برنده
emasculative
برنده نیروی مردی
decisions
برنده کشتی با امتیاز
emasculatory
برنده نیروی مردی
jackpots
برنده تمام پولها
painstaking
ساعی رنج برنده
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
benefic
فایده برنده نیکوکار
benefitical
منتفع فایده برنده
liquidator
برچیننده از بین برنده
won ending
اخر بازی برنده
jackpot
برنده تمام پولها
cutler
فروشنده الات برنده
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
decision
برنده کشتی با امتیاز
emulous
رشک برنده طالب
file cutter
قسمت برنده سوهان
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
nonwinner
هرگز برنده نشده
limivorous
فرو برنده گل ولای
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
winterer
بسر برنده زمستان
raise the hand
بالابردن دست برنده
painstakingly
ساعی رنج برنده
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
scissors
چیز برنده قطع کننده
to scramble a victory
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
waltz off with
<idiom>
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
dye-remover
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
defoliating agent
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliants
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
I have not played my trump ( winning ) card .
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
ingestive
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
starkly
مطلق
totaling
مطلق
slickest
مطلق
categoric
مطلق
starkest
مطلق
totaled
مطلق
alodial
مطلق
stark
مطلق
starker
مطلق
allodial
مطلق
totals
مطلق
totalling
مطلق
indispensable
<adj.>
مطلق
totalled
مطلق
total
مطلق
slick
مطلق
inevitable
<adj.>
مطلق
unalienable
<adj.>
مطلق
unalterable
<adj.>
مطلق
magisterial
مطلق
purest
مطلق
free
مطلق
freeing
مطلق
purer
مطلق
inalienable
<adj.>
مطلق
unconditional
مطلق
abstracts
مطلق
frees
مطلق
abstracting
مطلق
abstract
مطلق
pure
مطلق
inconditionate
مطلق
absolute
<adj.>
مطلق
freed
مطلق
arbitrary
مطلق
thetic
مطلق
autocratic
مطلق
absolutes
مطلق
sheer
مطلق
utter
مطلق
uttered
مطلق
utters
مطلق
thetical
مطلق
thorough going
مطلق
unrestrained
مطلق
sovereign
مطلق
absolute
مطلق
sovereigns
مطلق
downright
مطلق
implicit
مطلق
positive
مطلق
categorical
مطلق
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
absolute velocity
سرعت مطلق
abstractly
بطور مطلق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com