Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
lacerative
برنده یا درنده
Other Matches
predator
درنده
predators
درنده
tig
درنده خو
lupine
درنده
lupin
درنده
holder
درنده
holders
درنده
predatorial
درنده
rapacious
درنده خو
tigerish
درنده خو
tigerlike
درنده خو
kitish
درنده خو
laniary
درنده
vulturish
درنده خو
fierce
درنده
fiercer
درنده
fiercest
درنده
ferocity
درنده خویی
wolfishness
درنده خویی
fury
درنده خویی
predatory
درنده غارتگر
harpy
ادم درنده خو
harpies
ادم درنده خو
kite
ادم درنده خو
kites
ادم درنده خو
hyaenas
ادم درنده خو یا خائن
hyena
ادم درنده خو یا خائن
puma
یوزپلنگ درنده امریکایی
pumas
یوزپلنگ درنده امریکایی
rapacity
یغماگری درنده خویی
hyenas
ادم درنده خو یا خائن
requin
کوسه ماهی درنده
beast of ravin
جانور درنده یاشکاری
vulturous
درنده خوی کرکسی
rapaciously
از روی درنده خوئی حریصانه
thresher
کوسه ماهی درنده سواحل امریکاواروپا
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting .
<proverb>
از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
kites
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kite
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
pandours or doors
امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
winners
برنده
deferent
برنده
conductive
برنده
scissile
برنده
discoverers
پی برنده
portative
برنده
winner
برنده
winning
برنده
foretooth
برنده
cutters
برنده
cutter
برنده
incisor tooth
برنده
incisory
برنده
vehicle
برنده
high proof
برنده
cutting
برنده
heuristic
پی برنده
discoverer
پی برنده
vehicles
برنده
trenchant
برنده
mutilator
برنده
incisive
برنده
winnings
برنده
prizewinner
برنده جایزه
promotor
پیش برنده
impeller
پیش برنده
prizer
برنده جایزه
propulsive
جلو برنده
booster
بالا برنده
annihilator
از بین برنده
impellor
پیش برنده
boosters
بالا برنده
achiever
از پیش برنده
incisively
بطور برنده
gonfalonier
برنده پرچم
edge tool
الت برنده
cutting head
نوک برنده
edged tool
الت برنده
persi
برنده سر دیو
deferent
بیرون برنده
perseus
برنده سر دیو
medalist
برنده مدال
matrolinous
بارث برنده
gestatorial
برنده پاپ
outpoint
برنده با امتیاز
highest bidder
برنده مزایده
dissolvent
حل کننده برنده
uptake
بالا برنده
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
heiresses
ارث برنده زن
heiress
ارث برنده زن
decisions
برنده با امتیاز
decision
برنده با امتیاز
contenders
برنده احتمالی
contender
برنده احتمالی
medallists
برنده مدال
medallist
برنده مدال
medalists
برنده مدال
dark horse
برنده غیرمترقبه
promoters
پیش برنده
promoter
پیش برنده
wearing
تحلیل برنده
users
بکار برنده
propelling
پیش برنده
raiders
یورش برنده
raider
یورش برنده
resolutive
تحلیل برنده
user
بکار برنده
uplifter
بالا برنده
utilizer
بکار برنده
victors
برنده مسابقه
winner
برنده بازی
winning position
پوزیسیون برنده
winning move
حرکت برنده
winner of a match
برنده مسابقه
winners
برنده بازی
victor
برنده مسابقه
dark horses
برنده غیرمترقبه
raise the hand
بالابردن دست برنده
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
limivorous
فرو برنده گل ولای
winterer
بسر برنده زمستان
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
nonwinner
هرگز برنده نشده
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
won ending
اخر بازی برنده
decision
برنده کشتی با امتیاز
benefitical
منتفع فایده برنده
benefic
فایده برنده نیکوکار
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
decisions
برنده کشتی با امتیاز
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
painstakingly
ساعی رنج برنده
painstaking
ساعی رنج برنده
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
jackpot
برنده تمام پولها
jackpots
برنده تمام پولها
liquidators
برچیننده از بین برنده
liquidator
برچیننده از بین برنده
cutler
فروشنده الات برنده
emasculatory
برنده نیروی مردی
file cutter
قسمت برنده سوهان
emulous
رشک برنده طالب
emasculative
برنده نیروی مردی
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
to scramble a victory
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
scissors
چیز برنده قطع کننده
dye-remover
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
waltz off with
<idiom>
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
defoliants
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
I have not played my trump ( winning ) card .
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
defoliating agent
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
ingestive
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medalists
دارای مدال برنده مدال
medallist
دارای مدال برنده مدال
medallists
دارای مدال برنده مدال
medalist
دارای مدال برنده مدال
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com