Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 17 (3 milliseconds)
English
Persian
to get a tattoo
بروند خالکوبی شان بکنند
Other Matches
to tattoo somebody
کسی را خالکوبی کردن
Out with them!
بروند بیرون
[از اینجا]
!
All of the workers want to go.
تمام کارگران می خواهند بروند
let it be done
بکنند
hsd it out
بدهید دندان را بکنند
rote
کاری که از روی عادت بکنند
to cultivate good manners
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
The nerves can only take so much .
اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
to feel a pang of guilt
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
to opt in
[something]
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
unprofitable servants
مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
to be too poor to afford a telephone line
بیش از اندازه تهیدست بودند که بتوانند یک خط تلفن تهیه بکنند.
to sweeten the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com