Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
undefined label
برچسب تعریف نشده
Other Matches
undefined
تعریف نشده
undefined entry
فقره تعریف نشده
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
tag sort
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
ticket
برچسب برچسب زدن به
tickets
برچسب برچسب زدن به
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
brands
برچسب
tag
برچسب
lable
برچسب
stigma
برچسب
branding
برچسب
label
برچسب
stigmas
برچسب
labels
برچسب
brand
برچسب
volumes
برچسب
volume
برچسب
adhesive label
برچسب
tags
برچسب
labeling
برچسب
labelled
برچسب
quasi-
برچسب
banderole
برچسب
banderol
برچسب
self-adhesive labels
برچسب
statement label
برچسب حکم
lablling
برچسب زنی
statement label
برچسب جمله
tag file
فایل برچسب
tag file
پرونده برچسب
file label
برچسب پرونده
tally plate
برچسب ازمایش
tally plate
برچسب تست
lable record
رکورد برچسب
lable paper
کاغذ برچسب
labeled
برچسب دار
labeling
برچسب زدن
header label
برچسب سرامد
label
برچسب زدن
label prefix
پیشوند برچسب
labelled
برچسب زدن
label record
مدرک برچسب
lable
برچسب زدن
tape label
برچسب نوار
volume label
برچسب دیسک
external label
برچسب خارجی
bale breaker
برچسب عدل
labelling
برچسب زنی
volume label
برچسب حجم
tags
برچسب زدن
book plate
برچسب کتاب
book plates
برچسب کتاب
labels
برچسب زدن
tag
برچسب زدن
file label
برچسب فایل
bookplate
برچسب کتاب
repeating label
برچسب یا مطلب مکرر
volume table of constants
جدول برچسب محتویات
price tag
برچسب قیمت کالا
tallied
جای چوبخط برچسب
tallies
جای چوبخط برچسب
tally
جای چوبخط برچسب
tallying
جای چوبخط برچسب
labeled file
پرونده برچسب دار
trailer label
برچسب پشت بند
string
برچسب مشخصات یک رشته
data set label
برچسب مجموعه داده ها
tags
برچسب زدن بدنبال اوردن
label
چاپ آدرسهای روی برچسب
labeling
چاپ آدرسهای روی برچسب
labels
چاپ آدرسهای روی برچسب
labelled
چاپ آدرسهای روی برچسب
tag
برچسب زدن بدنبال اوردن
programmed label
برچسب برنامه ریزی شده
labelled
برچسب زدن طبقه بندی کردن
label
برچسب زدن طبقه بندی کردن
format
با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
formats
با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
labels
برچسب زدن طبقه بندی کردن
vtoc
فهرست راهنما جدول برچسب محتویات
labeling
برچسب زدن طبقه بندی کردن
docket
لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketed
لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketing
لیست محتوای بسته بندی برچسب
dockets
لیست محتوای بسته بندی برچسب
labels
موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
label
موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
labelling
1-برچسب گذاری روی چیزی . 2-چاپ برچسبها
labeling
موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
labelled
موضوع داده در رکورد که حاوی برچسب است
symbolically
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
extolment
تعریف
cell definition
تعریف سل
circumscription
تعریف
portrayal
تعریف
comkplimentarily
با تعریف
portrayals
تعریف
definiens
تعریف
explanations
تعریف
descriptions
تعریف
qualities
تعریف
quality
تعریف
description
تعریف
explanation
تعریف
definitions
تعریف
definition
تعریف
compliments
تعریف
complimenting
تعریف
complimented
تعریف
compliment
تعریف
input/output
استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
operand
عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
definition
یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
definitions
یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
glorify
تعریف کردن
glorifying
تعریف کردن
definition of a problem
تعریف یک برنامهThe
traducing
تعریف کردن
recitation
تعریف موضوع
emblazon
تعریف کردن
unreel
تعریف کردن
recitations
تعریف موضوع
extoll
تعریف کننده
traduce
تعریف کردن
extoller
تعریف کننده
traduced
تعریف کردن
to crack up
تعریف کردن
defining
تعریف کردن
glorifies
تعریف کردن
anarthrous
بی حرف تعریف
recount
تعریف کردن
recounted
تعریف کردن
block definition
تعریف بلوک
define
تعریف کردن
recounting
تعریف کردن
recounts
تعریف کردن
complimentary
تعریف امیز
circular definition
تعریف دوری
defined
تعریف کردن
contextual definition
تعریف ضمنی
data definition
تعریف داده
traduces
تعریف کردن
defines
تعریف کردن
the d. article
حرف تعریف
macro definition
درشت تعریف
praise
تعریف کردن
praised
تعریف کردن
articles
حرف تعریف
praises
تعریف کردن
depictions
نگارش تعریف
praising
تعریف کردن
depiction
نگارش تعریف
honorable
شایان تعریف
job definition
تعریف برنامه
macro definition
تعریف ماکرو
definable
تعریف پذیر
operational definition
تعریف عملیاتی
nosography
تعریف امراض
macro difinition
درشت تعریف
article
حرف تعریف
exponent
تعریف کننده
compliments
تعریف کردن از
compliment
تعریف کردن از
self aggrandizement
تعریف از خود
say a good word for
تعریف کردن
exponents
تعریف کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com