Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
restore
برگرداندن به وضعیت جدید
restored
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
Other Matches
reset
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
resets
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reconstitute
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
imagism
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
dishonoring
برگرداندن چک
diverging
برگرداندن
to bring back
برگرداندن
retorts
برگرداندن
dishonored
برگرداندن چک
to put a bout
برگرداندن
convert
برگرداندن
to turn off
برگرداندن
avert
برگرداندن
to send back
برگرداندن
send back
برگرداندن
regurgitating
برگرداندن
upsetting
برگرداندن
averted
برگرداندن
evert
برگرداندن
dishonors
برگرداندن چک
replay
برگرداندن
replayed
برگرداندن
replaying
برگرداندن
replays
برگرداندن
retort
برگرداندن
averts
برگرداندن
dishonours
برگرداندن چک
dishonour
برگرداندن چک
averting
برگرداندن
reversion
برگرداندن
regurgitates
برگرداندن
regurgitated
برگرداندن
upsets
برگرداندن
redeploy
[staff]
برگرداندن
blenching
برگرداندن
turnover
برگرداندن
blenches
برگرداندن
translate
برگرداندن
translated
برگرداندن
translates
برگرداندن
translating
برگرداندن
renvoi
برگرداندن
bring back
برگرداندن
reflect
برگرداندن
upset
برگرداندن
reflecting
برگرداندن
regurgitate
برگرداندن
retroject
برگرداندن
reset
برگرداندن
transact
برگرداندن
blench
برگرداندن
blenched
برگرداندن
rootle
برگرداندن
dishonoured
برگرداندن چک
dishonouring
برگرداندن چک
reflects
برگرداندن
spades
بابیل برگرداندن
replicated
برگرداندن تازدن
re echo
دوباره برگرداندن
curl of the lip
برگرداندن یا اویختن لب
spade
بابیل برگرداندن
evocate
فراخواندن برگرداندن
returns
مراجعت برگرداندن
replicate
برگرداندن تازدن
replicates
برگرداندن تازدن
replicating
برگرداندن تازدن
to put a bout a horse
سر اسب را برگرداندن
to pay back
برگرداندن افزودن
evoking
فراخواندن برگرداندن
evokes
فراخواندن برگرداندن
evoke
فراخواندن برگرداندن
make up
<idiom>
بازیافتن ،برگرداندن
returning
مراجعت برگرداندن
decoded
برگرداندن رمز
returned
مراجعت برگرداندن
decode
برگرداندن رمز
return
مراجعت برگرداندن
decodes
برگرداندن رمز
restore
بحال اول برگرداندن
convert
برگرداندن وارونه کردن
converted
برگرداندن وارونه کردن
converting
برگرداندن وارونه کردن
restored
بحال اول برگرداندن
handtwist retrieve
طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
intervert
سوی دیگر برگرداندن
turns
تاه زدن برگرداندن
turn
تاه زدن برگرداندن
restores
بحال اول برگرداندن
repatriation
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations
برگشتن یا برگرداندن به میهن
restoring
بحال اول برگرداندن
supinate
بخارج برگرداندن دست
reverses
برگرداندن پشت و رو کردن
reversing
برگرداندن پشت و رو کردن
to tutn end for end
وارونه کردن برگرداندن
vomited
استفراغ کردن برگرداندن
to turn over
محول کردن برگرداندن
rehabilitates
بحال نخست برگرداندن
vomits
استفراغ کردن برگرداندن
vomit
استفراغ کردن برگرداندن
to refuse somebody entry
[admission]
کسی را در مرز برگرداندن
rehabilitating
بحال نخست برگرداندن
turn the clock back
<idiom>
زمان را به عقب برگرداندن
suspension of vouchers
برگرداندن اسناد هزینه
rehabilitated
بحال نخست برگرداندن
reversed
برگرداندن پشت و رو کردن
reverse
برگرداندن پشت و رو کردن
converts
برگرداندن وارونه کردن
bead
برگرداندن لبههای ورق
repatriating
بمیهن خود برگرداندن
rehabilitate
بحال نخست برگرداندن
beads
برگرداندن لبههای ورق
turn over
وارونه کردن برگرداندن
repatriates
بمیهن خود برگرداندن
restitute
بحال اول برگرداندن
repatriate
بمیهن خود برگرداندن
repatriated
بمیهن خود برگرداندن
countering
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
retaliated
عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates
عین چیزی را بکسی برگرداندن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
reversion
برگرداندن شیب معکوس دادن
resets
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
retaliating
عین چیزی را بکسی برگرداندن
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
countered
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recovers
برگرداندن چیزی که گم شده بود
cover
اماده برای برگرداندن توپ
recovering
برگرداندن چیزی که گم شده بود
recover
برگرداندن چیزی که گم شده بود
turn in
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
covers
اماده برای برگرداندن توپ
eversion
برگرداندن پلک چشم وغیره
counter
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
intervert
بخود اختصاص دادن برگرداندن
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
retaliate
عین چیزی را بکسی برگرداندن
to invert a fraction
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
supination
چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
recoveries
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
to translate something
[from/into a language]
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
backspace tape
فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recuperation
عمل برگرداندن لوله بجای خود
echoes
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
backtab
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echo
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoing
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
repristinate
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
to turn down
وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
maximise
برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recent
جدید
up to date
جدید
unprecedented
جدید
unprecedentedly
جدید
newest
جدید
newer
جدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com