English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
reference sheet برگ تعیین محل یکان برگ معرف
Other Matches
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
identification code رمز معرف یکان
authentication system سیستم تعیین معرف
authentication equipment وسایل تعیین معرف
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
signal letters معرف
references معرف
call sign معرف
referees معرف
reference معرف
referee معرف
reagent معرف
call signs معرف
refereeing معرف
refereed معرف
representatives معرف
representative معرف
identification معرف
identifier معرف
key note معرف مایه
representative sample نمونه معرف
ship designation معرف ناو
call signs معرف رادیویی
universal identifier معرف جامع
designator code کد معرف یگان
address call sign معرف ادرس
net call sign معرف شبکه
call sign معرف رادیویی
collective call sign معرف عمومی
radio call sign معرف رادیویی
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
acknowledges اعلام معرف کردن
use معرف گره , نورو...
collective call sign معرف مشترک یکانها
acknowledging اعلام معرف کردن
uses معرف گره , نورو...
acknowledge اعلام معرف کردن
net call sign معرف رادیویی شبکه
net authentication اعلام معرف در شبکه
acknowledgment اعلام معرف اعتراف
acropolis نام دژ معرف اتن
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
corrupts معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupt معرف خطاها به داده یا برنامه
genotype نوع معرف و نماینده یک جنس
corrupted معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupting معرف خطاها به داده یا برنامه
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
identifier کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
symbol نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
group مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
May I use your name as a reference? اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
cards ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
unit یکان
units یکان
formation یکان
singly یکان یکان
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
beach organization یکان ساحلی
unit structure استخوانبندی یکان
stragglers دورافتاده از یکان
service unit یکان خدمات
unit supply تدارکات یکان
unit training اموزش یکان
base unit یکان مبنا
boundary حدود یکان
boundaries حدود یکان
base unit یکان پایگاهی
advance gruard یکان جلودار
administrative command یکان اداری
mobility تحرک یکان
retraining command یکان بازاموزی
straggler دورافتاده از یکان
sergeants سرگروهبان یکان
separates یکان مستقل
cavalry unit یکان سوارزرهی
separated یکان مستقل
straggler گم شده از یکان
mixed یکان مختلط
organic یکان سازمانی
air command یکان هوایی
service force یکان خدمات
separate یکان مستقل
unit structure سازمان یکان
combat , echelon یکان رزمی
sergeant سرگروهبان یکان
composite یکان مختلط
pertinent یکان لاحق
motorized یکان موتوری
strangle دورافتادن از یکان
frontalier یکان مرزی
force basis مبنای یکان
tactical command یکان تاکتیکی
motor unit یکان موتوری
muster book دفتروقایع یکان
first seargeant سرگروهبان یکان
fire unit یکان اتش
naval activity یکان دریایی
support command یکان پشتیبانی
exempted station یکان مخصوص
organizational یکان سازمانی
mechanized یکان مکانیزه
troop unit یکان سربازدار
identification code کدشناسایی یکان
stragglers گم شده از یکان
composite یکان مرکب
active یکان کادر
organisations یکان قسمت
organization یکان قسمت
organizations یکان قسمت
service قسمت یکان
serviced قسمت یکان
joint command یکان مشترک
intercommand بین یکان
installation type نوع یکان
troop basis مبنای یکان
logistical command یکان لجستیکی
major command یکان عمده
march unit یکان راهپیمایی
troop unit یکان صنفی
divisional unit یکان لشگری
designation اسم یکان
designations اسم یکان
combatcommand یکان رزمی
combined arms یکان مرکب
composite unit یکان مختلط
organization chart نمودارسازمان یکان
unit train بنه یکان
command net شبکه یکان
designator code کد تشخیص یکان
paratroop یکان چترباز
single unit یکان مستقل
combined command یکان مرکب
detached unit یکان مامورشده
command strength استعداد یکان
trains عقبه یکان
shock troops یکان ضربت
trains بنه یکان
distinguished unit یکان ممتاز
activities قسمت یکان
presence فرستی در یکان
activity قسمت یکان
parent یکان لاحق
single unit یکان منفرد
parent یکان اولیه
trained بنه یکان
trained عقبه یکان
train بنه یکان
train عقبه یکان
commodore فرمانده یکان هوایی
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com