English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
memoranda برگ خلاصه یادداشت مانند
memorandum برگ خلاصه یادداشت مانند
memorandums برگ خلاصه یادداشت مانند
Other Matches
vidimus خلاصه سندو مانند ان
epitomist شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
digests خلاصه کردن و شدن خلاصه
digested خلاصه کردن و شدن خلاصه
digest خلاصه کردن و شدن خلاصه
digesting خلاصه کردن و شدن خلاصه
outlined خلاصه خلاصه کردن
outline خلاصه خلاصه کردن
outlining خلاصه خلاصه کردن
outlines خلاصه خلاصه کردن
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
slipped یادداشت
noting یادداشت
chit یادداشت
memos یادداشت
memo یادداشت
slips یادداشت
notes یادداشت
annotation یادداشت
note یادداشت
notations یادداشت
notation یادداشت
apostil یادداشت
annotations یادداشت
memoranda یادداشت
memoire یادداشت
chits یادداشت
slip یادداشت
reminiscences یادداشت
jottings یادداشت
endnote یادداشت
reminiscence یادداشت
memoir یادداشت
memoirs یادداشت
memorandums یادداشت
memorandum یادداشت
pro memoria یادداشت
annotating یادداشت نوشتن
annotates یادداشت نوشتن
annotated یادداشت نوشتن
annotate یادداشت نوشتن
notebook کتابچه یادداشت
notebooks کتابچه یادداشت
noting خاطرات یادداشت
noting تبصره یادداشت ها
noting یادداشت کردن
notelet یادداشت کوچک
adscript یادداشت اضافی
advice note یادداشت اطلاع
memorandum of understanding یادداشت تفاهم
record یادداشت نگارش
chitty یادداشت-رسید
footnotes یادداشت ته صفحه
record یادداشت بایگانی
notepaper کاغذ یادداشت
footnote یادداشت ته صفحه
commentary رشته یادداشت
commentaries رشته یادداشت
record یادداشت کردن
notes یادداشت سخنرانی
note یادداشت کردن
note تبصره یادداشت ها
note خاطرات یادداشت
put down یادداشت کردن
put-down یادداشت کردن
put-downs یادداشت کردن
scratch paper کاغذ یادداشت
record یادداشت درسی
notes یادداشت درسی
record یادداشت سخنرانی
set down یادداشت کردن
counter memorial جواب یادداشت
notes تبصره یادداشت ها
notes یادداشت کردن
take down یادداشت کردن
billet doux یادداشت عاشقانه
minute یادداشت وقایع
tots یادداشت مختصر
notes خاطرات یادداشت
minute مسوده یادداشت
tot یادداشت مختصر
to writes down واردکردن یادداشت کردن
memoranda اقدام به یادداشت کند
memorandum اقدام به یادداشت کند
pad دفترچه یادداشت لایی
message book دفتر یادداشت پیام
memorability قابل یادداشت بودن
diaries دفتر یادداشت روزانه
memorandums اقدام به یادداشت کند
diary دفتر یادداشت روزانه
pads دفترچه یادداشت لایی
billeted ورقه جیره یادداشت مختصر
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
commentates حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentating حاشیه نوشتن یادداشت کردن
billets ورقه جیره یادداشت مختصر
callective note بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
billet ورقه جیره یادداشت مختصر
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
commentated حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentate حاشیه نوشتن یادداشت کردن
papered یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papering یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
postscripts یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
postscript یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
papers یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
paper یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
billeting ورقه جیره یادداشت مختصر
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
memorial نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
memorials نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
materials returned note یادداشت مواد عودت داده شده
folio دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
folios دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
bindery یات ایمنی کاربر را یادداشت کند
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
trail یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trails یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailed یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
sidekick برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
sidekicks برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
writes بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
readings یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
reading یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
quintes sence خلاصه
synopsis خلاصه
brief خلاصه
scantling خلاصه
briefed خلاصه
briefer خلاصه
summaries خلاصه
briefest خلاصه
short خلاصه
resuming خلاصه
shorter خلاصه
condensation خلاصه
shortest خلاصه
resumes خلاصه
resume خلاصه
upshot خلاصه
summary خلاصه
synopses خلاصه
survey خلاصه
surveys خلاصه
in fine خلاصه
in short خلاصه
abstracting :خلاصه
extraction خلاصه
abstracts :خلاصه
epitome خلاصه
abstract :خلاصه
comprisal خلاصه
in one world خلاصه
compendium خلاصه
surveyed خلاصه
succinct <adj.> خلاصه
short <adj.> خلاصه
fleeting <adj.> خلاصه
curt <adj.> خلاصه
concise <adj.> خلاصه
in a word خلاصه
in one word خلاصه
ens خلاصه
roundup خلاصه
roundups خلاصه
brief description خلاصه
abridgment خلاصه
resumed خلاصه
compend خلاصه زبده
summarized خلاصه کردن
foreshortens خلاصه کردن
extracts زبده خلاصه
compressible خلاصه شدنی
extracting خلاصه زبده
extracting زبده خلاصه
foreshorten خلاصه کردن
extracted خلاصه زبده
extracted زبده خلاصه
extract زبده خلاصه
extract خلاصه زبده
curtly <adv.> بصورت خلاصه
curtly <adv.> بطور خلاصه
precipitousness work خلاصه نویسی
transaction خلاصه مذاکرات
precipitousness work خلاصه سازی
summarises خلاصه کردن
condensing خلاصه کردن
outline نقشه خلاصه
condenses خلاصه کردن
summarising خلاصه کردن
outlining خلاصه پیرامون
precis خلاصه نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com