Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
Other Matches
glisten	جسته جسته برق زدن
glistens	جسته جسته برق زدن
glistening	جسته جسته برق زدن
glistened	جسته جسته برق زدن
relief	خط بر جسته
patchwork	جسته گریخته
notable	شخص بر جسته
indents	بر جسته کردن
indenting	بر جسته کردن
notables	شخص بر جسته
indent	بر جسته کردن
browser	کسیکه جسته وگریخته میخواند
browses	جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browsed	جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browse	جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
ribbing	ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
pills	حب ساختن
constructing	ساختن
upgrade	ساختن
generates	ساختن
generated	ساختن
fabricating	ساختن
constructed	ساختن
construct	ساختن
upgraded	ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
pill	حب ساختن
fabricates	ساختن
miscreate	بد ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
generating	ساختن
fashion	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
pellet	حب ساختن
fashioning	مد ساختن
fashions	مد ساختن
bulid	ساختن
carbonize	کک ساختن
fabrication	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
compose	ساختن
put-up	ساختن
put up	ساختن
invents	ساختن
inventing	ساختن
invented	ساختن
invent	ساختن
build	ساختن
makes	ساختن
dree	ساختن با
constructs	ساختن
indite	ساختن
make	ساختن
manufactures	ساختن
manufactured	ساختن
manufacture	ساختن
confect	ساختن
composes	ساختن
idolises	بت ساختن
forborne	ساختن با
idolising	بت ساختن
idolized	بت ساختن
bridges	پل ساختن
bridged	پل ساختن
remakes	از نو ساختن
unifying	تک ساختن
produce	ساختن
idolised	بت ساختن
idolize	بت ساختن
produces	ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
remake	از نو ساختن
produced	ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
generate	ساختن
to make a shift	ساختن
mints	ساختن
to go in with	ساختن با
bridge	پل ساختن
to make away	ساختن
to get along	ساختن
set up	ساختن
minting	ساختن
minted	ساختن
upbuild	ساختن
to t. up	ساختن
mint	ساختن
familiarising	اشنا ساختن
produces	ساختن محصول
familiarises	اشنا ساختن
diversify	گوناگون ساختن
accustoming	معتاد ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
familiarised	اشنا ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
disabling	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disable	ناتوان ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
sepulchres	قبر ساختن
discovers	مکشوف ساختن
reconciling	راضی ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
subverts	واژگون ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
denigration	سیاه ساختن
subvert	واژگون ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
notify	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
notified	اگاه ساختن
produced	ساختن محصول
reconciles	راضی ساختن
cut teeth	دندانه ساختن
reconcile	راضی ساختن
produce	ساختن محصول
discovering	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
discover	مکشوف ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
internalization	درونی ساختن
denude	عاری ساختن
ensured	مطمئن ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
discourage	بی جرات ساختن
minimizing	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
discourages	بی جرات ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
substantiating	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
denuded	عاری ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
rescinds	باطل ساختن
minimises	کمینه ساختن
humidified	مرطوب ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensure	مطمئن ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
interring	مدفون ساختن
maximised	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
minimised	کمینه ساختن
accustoms	معتاد ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
accustom	معتاد ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com