Dictiornary-Farsi | بر سر چیزی اختلاف داشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (17 milliseconds)

English	Persian
to disagree [or be in disagreement] [on something/about something]	بر سر چیزی اختلاف داشتن


Other Matches

differed	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
dissented	اختلاف عقیده داشتن
dissent	اختلاف عقیده داشتن
dissents	اختلاف عقیده داشتن
long for	اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve	چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to concern something	مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
coveting	میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything	سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet	میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets	میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
lection	اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
to stop somebody or something	کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
vary	تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies	تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
concentration cell corrosion	نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation	اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
to have something	چیزی داشتن
to have something at one's disposal	چیزی داشتن
to look forward to something	انتظار چیزی را داشتن
To be interested in ( keen on ) some thing .	به چیزی علاقه داشتن
look forward	انتظار چیزی را داشتن
to have an appetite for something	اشتها به چیزی داشتن
to take an i. in something	به چیزی دلبستگی داشتن
To be used (accustomed) to something.	به چیزی عادت داشتن
to have experience in something	آزمودگی در چیزی داشتن
to live through something	طاقت چیزی را داشتن
to havealiking for anything	ذوق چیزی را داشتن
to believe in something	به چیزی اعتقاد داشتن
to have something in reserve	چیزی درچنته داشتن
To have a fancy for something .	هوای چیزی را درسر داشتن
cry out for <idiom>	شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
keep something at bay <idiom>	[چیزی را دور نگاه داشتن]
to believe in somebody [something]	اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
To be biased (prejudiced).	درمورد چیزی تعصب داشتن
swear by <idiom>	کاملا از چیزی اطمینان داشتن
up to someone to do something <idiom>	مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
To wish (long) for something.	آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
to be into somebody [something] <idiom>	کسی [چیزی] را دوست داشتن
have something up one's sleeve <idiom>	چیزی سری نگه داشتن
to make of something	در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to purpose something	هدف چیزی [انجام کاری] را داشتن
to have a limit [of up to something]	[تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
cellarage	حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
nose around [about] <idiom>	چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
bank on <idiom>	اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
pick and choose	در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
laniard	طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
planch	صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
free air anomaly	اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
difference in northing	اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meanest	مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred	بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer	تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside	اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hopes	انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping	انتظار داشتن ارزو داشتن
resides	اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped	انتظار داشتن ارزو داشتن
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner	مقصود داشتن هدف داشتن
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
abhors	بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring	بیم داشتن از ترس داشتن از
resided	اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers	تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean	مقصود داشتن هدف داشتن
disputing	اختلاف
settlement of disputes	حل اختلاف
disputes	اختلاف
differences	اختلاف
schismatism	اختلاف
difference	اختلاف
dispute	اختلاف
disputed	اختلاف
stour	اختلاف
variance	اختلاف
disagreement	اختلاف
disagreements	اختلاف
defferential	اختلاف
compromis	حل اختلاف
variation	اختلاف
discrepancy	اختلاف
schism	اختلاف
schisms	اختلاف
divarication	اختلاف
disparities	اختلاف
disparity	اختلاف
discord	اختلاف
variations	اختلاف
quarreled	اختلاف
divided <adj.>	در اختلاف
diversions	اختلاف
quarrels	اختلاف
quarreling	اختلاف
quarrel	اختلاف
quarrelling	اختلاف
quarrelled	اختلاف
versatility	اختلاف
diversion	اختلاف
misalignment	اختلاف
mean square deviation	اختلاف
to watch something	مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
deviation	اختلاف سمت
diversity of opinions	اختلاف ارا
dissidence	اختلاف رای
crosses	اختلاف مرافعه
diversity of citizenship	اختلاف تابعیت
cross	اختلاف مرافعه
crosser	اختلاف مرافعه
deviations	اختلاف سمت
frictions	مالش اختلاف
divarication	اختلاف عقیده
parallax	اختلاف منظر
class distinctions	اختلاف طبقاتی
difference of potential	اختلاف پتانسیل
magnetic variation	اختلاف مغناطیسی
deflection correction	اختلاف انحراف
difference in easting	اختلاف طول
angular displacement	اختلاف زاویهای
difference of opinions	اختلاف نظر
divisions	اختلاف تفرقه
division	اختلاف تفرقه
disagreements	اختلاف ناسازگاری
parallactic	اختلاف منظری
disagreement	اختلاف ناسازگاری
divergence of opinions	اختلاف نظر
dissension	اختلاف عقیده
reconcilement	رفع اختلاف
shading	اختلاف جزئی
disputing	اختلاف نظر
judicial settlement	حل اختلاف قضایی
friction	مالش اختلاف
disputed	اختلاف نظر
settlement of a dispute	رفع اختلاف
vertical interval	اختلاف ارتفاع
variegation	اختلاف رنگ
dispute	اختلاف نظر
phase displacement	اختلاف فاز
difference	اختلاف دو چیز
scissor	پراکندگی اختلاف
product differentiation	اختلاف محصول
inventory discrepancy	اختلاف دفتردارایی
potential difference	اختلاف پتانسیل
inventory discrepancy	اختلاف موجودی
disputes	اختلاف نظر
phase difference	اختلاف فاز
differences	اختلاف دو چیز
phase shift	اختلاف فاز
wage differentials	اختلاف در دستمزد
frequency drift	اختلاف فرکانس
hetermorphism	اختلاف شکل
heteromorphism	اختلاف شکل
crossest	اختلاف مرافعه
dissension	اختلاف شقاق
parallax distortion	اختلاف منظر
parallaxe	اختلاف منظر
efficiency variance	اختلاف بازدهی
They have had their differences for a long time .	مدنتهااست با هم اختلاف دارند
contested area	منطقه موضوع اختلاف
contact potential difference	اختلاف پتانسیل مجاورتی
constant potential	اختلاف پتانسیل ثابت
schismatism	اختلاف وتفرقه درکلیسا
threshold voltage	اختلاف سطح استانهای
trade gap	اختلاف داد و ستد
A fundamental (slight) difference.	اختلاف اساسی ( جزئی )
shade of meaning	اختلاف جزئی در معنی
parallax	اختلاف منظر انطباق
phase difference	اختلاف مراحل عملیات
disgreement	عدم موافقت اختلاف
sea slike	اختلاف رنگ سطح اب
difference in easting	اختلاف طول جغرافیایی
thermal resolution	حداقل اختلاف حرارت
to instigate disturbances	تحریک اختلاف کردن
ionization potential	اختلاف پتانسیل یونش
magnetic potential difference	اختلاف پتانسیل مغناطیسی
differences of opinion	اختلاف عقیده [نظر]
split the difference <idiom>	واریز اختلاف پول
angle of parallax	زاویه اختلاف دید
inequalities	عدم تساوی اختلاف