English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
Other Matches
muscle بزور وارد شدن
muscles بزور وارد شدن
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
to break into a building با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
just [enough] <adv.> بزور
barely <adv.> بزور
perforce of بزور
by force بزور
by the he and ears بزور
packs بزور جا دادن
forces بزور بازکردن
pack بزور جا دادن
to force a laugh بزور خندیدن
grab off بزور گرفتن
By dint of hard work. بزور کاروتلاش
exaction مطالبه بزور
to put out of face بزور بردن
blackjack بزور و باتهدید
lugging بزور کشیدن
lugged بزور کشیدن
lugs بزور کشیدن
lug بزور کشیدن
to tear at بزور کشیدن
reave بزور بردن
force بزور بازکردن
forcing بزور بازکردن
pully haul بزور کشیدن
She barely managed to get her diplome. بزور دیپلمش راگرفت
extortion اخذ بزور و عنف
procrustean بزور بکار وادارنده
hustling بزور وادار کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
He can hardly walk. بزور راه می رود
hustle بزور وادار کردن
hustled بزور وادار کردن
hustles بزور وادار کردن
detrude بزور پیش بردن
effusions اضافه جریان بزور
effusion اضافه جریان بزور
coerce بزور وادار کردن
to scrape through بزور ردشدن یاگذشتن
coerced بزور وادار کردن
usurp بزور گرفتن ربودن
usurping بزور گرفتن ربودن
coerces بزور وادار کردن
exact بزور مطالبه کردن
usurps بزور گرفتن ربودن
to pluck off a shoe کفشی را بزور کندن
he boasts of his strengeth بزور خود می نازد
coercing بزور وادار کردن
exacted بزور مطالبه کردن
exacts بزور مطالبه کردن
extort بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
wrested بزور قاپیدن و غصب کردن
gouging با اسکنه کندن بزور ستاندن
extorting بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
wresting بزور قاپیدن و غصب کردن
wrests بزور قاپیدن و غصب کردن
extorted بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
gouge با اسکنه کندن بزور ستاندن
gouges با اسکنه کندن بزور ستاندن
screw money out of a person بزور پول از کسی گرفتن
pack توده کردن بزور چپاندن
hog خوک پرواری بزور گرفتن
hogged خوک پرواری بزور گرفتن
hogs خوک پرواری بزور گرفتن
packs توده کردن بزور چپاندن
dragoon بزور شکنجه بکاری واداشتن
dragoons بزور شکنجه بکاری واداشتن
gouged با اسکنه کندن بزور ستاندن
wrest بزور قاپیدن و غصب کردن
extorts بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
to ram a thing intoa person چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
grate صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grated صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grates صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
intrusive بزور داخل شونده فرو رونده
deforciant کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
He forced his way thru the crowd . بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
by the skin of one's teeth <idiom> بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
structurally ساختمانی
organic ساختمانی
building line بر ساختمانی
structural ساختمانی
constructional ساختمانی
horse اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
basic construction unit واحد ساختمانی
site کارگاه ساختمانی
building site کارگاه ساختمانی
contractors yard واحد ساختمانی
structural member عضو ساختمانی
structural timber الوار ساختمانی
structural steel فولاد ساختمانی
ashler سنگ ساختمانی
artificial stone سنگ ساختمانی
constructive مفید ساختمانی
ashlar سنگ ساختمانی
structural factor ضریب ساختمانی
Construction works . عملیات ساختمانی
to found a building ساختمانی بینادکردن
building sites کارگاه ساختمانی
member جزء ساختمانی
sites زمین ساختمانی
sites کارگاه ساختمانی
sited زمین ساختمانی
sited کارگاه ساختمانی
site زمین ساختمانی
site building زمین ساختمانی
structrual stability ثبات ساختمانی
structrual stability استحکام ساختمانی
structrual steelwork فولاد ساختمانی
timber چوب ساختمانی
structual engineering مهندس ساختمانی
structural concrete بتن ساختمانی
structural crack ترک ساختمانی
structural draftsman نقشه کش ساختمانی
structural drawing نقشه ساختمانی
structural joints درزهای ساختمانی
members جزء ساختمانی
basic unit assembly group گروه ساختمانی
building material مصالح ساختمانی
building operations عملیات ساختمانی
building unit واحد ساختمانی
component جزء ساختمانی
site office دفتر ساختمانی
components جزء ساختمانی
building work کار ساختمانی
contractors plant ماشینهای ساختمانی
monumentality عظمت ساختمانی
building limes اهک ساختمانی
grillage شبکه ساختمانی
construction joint درز ساختمانی
construction joints درزهای ساختمانی
structural steel sheet ورق فولاد ساختمانی
corbeling پیش امدگی ساختمانی
structural design طرح و محاسبات ساختمانی
structural analysis محاسبات طرح ساختمانی
steel fabric بافت فولاد ساختمانی
corbelling پیش امدگی ساختمانی
material testing laboratory ازمایشگاه مصالح ساختمانی
to pull down a building متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building متلاشی کردن ساختمانی
fabrique [ساختمانی در محوطه باغ]
home wiring سیم کشی ساختمانی
masonery مصالح ساختمانی سنگتراشی
material storage area انبار مصالح ساختمانی
modules مدلهای نمونه ساختمانی
module مدلهای نمونه ساختمانی
masonry lining پوشش با مصالح ساختمانی
structural transformation تغییر شکل ساختمانی
to tear down a building خراب کردن ساختمانی
to pull down a building خراب کردن ساختمانی
to demolish a building خراب کردن ساختمانی
to tear down a building متلاشی کردن ساختمانی
light weight unit واحد ساختمانی سبک
pattern construction drawing الگوی نقشههای ساختمانی
intelligent building [ساختمانی با سرویس هوشمند]
constitutive تشکیل دهنده ساختمانی
construction cost index شاخص هزینه ساختمانی
sheer plan نقشه ساختمانی ناو
building machinery ماشین الات ساختمانی
public works کارهای ساختمانی همگانی
building craftsman کارگر ماهر ساختمانی
refractory ماده ساختمانی نسوز
sidewalk superintendent نافر عملیات ساختمانی
ashlar سنگ ساختمانی تراشیده
building unit جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
modular design مدل ساختمانی پیش ساخته
piers پایه نصب ستونهای ساختمانی
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
structural steel تیر فولاد یا اهن ساختمانی
bombproof ساختمانی که پناه بمب باشد
studding مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
pier mount پایه نصب ستونهای ساختمانی
pier پایه نصب ستونهای ساختمانی
structual constituent جزء تشکیل دهنده ساختمانی
homomorphy شباهت ساختمانی واساسی بین دو چیز
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
physiologic وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
factory ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
hauled فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
physiological وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
hauls فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
factories ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
haul فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauling فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
nut structure ساختمانی که در ان خاکدانه ها کوچک و مکعبی هستند
ashlering [مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
haul road راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
masonary مصالح ساختمانی مانند اجر سیمان و غیره
dolmen ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
interlacing arches طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
dimension stone سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
pin joint اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
heterology عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
beef up افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com