English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
botton بسته شدن تکمه کردن
Other Matches
buds تکمه شکوفه کردن
budded تکمه شکوفه کردن
bud تکمه شکوفه کردن
button تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoned تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoning تکمه زدن باتکمه محکم کردن
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
packet بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
buttoning تکمه
knob تکمه
button تکمه
botton تکمه
tuber تکمه
buttoned تکمه
knobs تکمه
tubers تکمه
bluebottle گل تکمه
bluebottles گل تکمه
buttons تکمه
impluse switch تکمه ضربهای
key board صفحه تکمه ها
emergency push button تکمه اضطراری
morse key تکمه مورس
start button تکمه استارت
knob تکمه گردان
synaptic knob تکمه سیناپسی
knobs تکمه گردان
listening key تکمه همشنوایی
microphone button تکمه میکروفن
push button switch تکمه فشاری
push key تکمه فشاری
axon hillock تکمه اکسونی
telegraph key تکمه تلگراف
press key تکمه فشاری
buttony تکمه دار
The button on my coat off. تکمه کتم افتاد
start button تکمه راه اندازی
double-breasted دوطرف تکمه خور
kingcup الاله تکمه دار
Do up your shirt buttons. تکمه های پیراهنت راببند
impluse sending key تکمه ارسالی ضربه جریان
Press the elevator button. تکمه آسانسور رافشار بدهید
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
Your buttons have come undone. تکمه های باز شده است
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
pack بسته کردن
packs بسته کردن
shook بسته کردن
to commit oneself خودراگرفتاریا بسته کردن
wrap بسته بندی کردن
wraps بسته بندی کردن
parceling بسته بندی کردن
pack بسته بندی کردن
packet بسته بندی کردن
put-up بسته بندی کردن
parcel بسته بندی کردن
put up بسته بندی کردن
stripping بسته بندی کردن
packs بسته بندی کردن
packing بسته بندی کردن
parcels بسته بندی کردن
packets بسته بندی کردن
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
packages قوطی بسته بندی کردن
package قوطی بسته بندی کردن
size up <idiom> بسته به شرایط ،برانداز کردن
packaged قوطی بسته بندی کردن
packets یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
shunts موازی کردن بستن بسته شدن
packs بسته کردن یکدست ورق بازی
pack بسته کردن یکدست ورق بازی
packet یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
shunt موازی کردن بستن بسته شدن
shunted موازی کردن بستن بسته شدن
multicast packet بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
unpack غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacks غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
area دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
areas دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
padding حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
image تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
dizen دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
packets بسته
shut بسته
curdy بسته
packet بسته
barred بسته
parcel بسته
fardel بسته
kit بسته
trusser بسته
closed بسته
kits بسته
crossed cheque چک بسته
uncrossed بسته
shutting بسته
datagram یچ بسته
fronted صف بسته
shuts بسته
grumous بسته
bagful یک بسته
jellied بسته
crossed chaque چک بسته
clotted بسته
connected بسته
packaged بسته
shook بسته
parcels بسته
corked بسته
strikebound بسته
packages بسته
bundles بسته
pack بسته
interdependent به هم بسته
package بسته
stacks بسته
stacked بسته
stack بسته
pinioned کت بسته
solid بسته
solids بسته
packed بسته ای
clotty بسته
logical یچ بسته
pack box بسته
bundling بسته
pent بسته
bunged up بسته
imperforate بسته
packs بسته
ice bound یخ بسته
bundle بسته
bound charge بار بسته
closed system سازگان بسته
bound electron الکترون بسته
closed system سیستم بسته
box trail سهم بسته
closed system نظام بسته
packaged بسته بندی
packages بسته بندی
closed subroutine زیرروال بسته
closed group گروه بسته
closed game بازی بسته
close column ستون بسته
closed fist مشت بسته
closed area منطقه بسته
closed file فایل بسته
closed file ستون بسته
closed economy اقتصاد بسته
dog دفاع بسته
dogging دفاع بسته
closed loop حلقه بسته
kits بسته لوازم
closed traverse پیمایش بسته
closed society جامعه بسته
case numbers شماره بسته ها
package بسته بندی
closed routine روال بسته
closed network شبکه بسته
kit بسته لوازم
closed mind ذهن بسته
young ice یخ تازه بسته
dogs دفاع بسته
lamblkin زبان بسته
drafted بسته کالا
barred <adj.> <past-p.> بسته شده
barricaded <adj.> <past-p.> بسته شده
blocked <adj.> <past-p.> بسته شده
packaging بسته بندی
closed <adj.> <past-p.> بسته شده
disabled <adj.> <past-p.> بسته شده
locked <adj.> <past-p.> بسته شده
vans کامیون سر بسته
van کامیون سر بسته
drafts بسته کالا
program package بسته برنامه
parcel post بسته پستی
tongue tied زبان بسته
packer بسته بند
packers بسته بند
packing بسته بندی
on the rope بهم بسته
occlusion بسته شدگی
to shut down بسته شدن
pre assembled پیش بسته
application package بسته کاربردی
as the case may be بسته بمورد
close-fisted <adj.> دست بسته
tied up <adj.> دست بسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com