Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English
Persian
dash
بسرعت رفتن
dashed
بسرعت رفتن
dashes
بسرعت رفتن
flee
بسرعت رفتن
fleeing
بسرعت رفتن
flees
بسرعت رفتن
Search result with all words
scoot
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
race
مسابقه دادن بسرعت رفتن
raced
مسابقه دادن بسرعت رفتن
races
مسابقه دادن بسرعت رفتن
Other Matches
hard
بسرعت
quickly
بسرعت
full tilt
بسرعت
harder
بسرعت
fleetly
بسرعت
rapidly
بسرعت
snack
بسرعت
snacks
بسرعت
hardest
بسرعت
likea
بسرعت
rapidily
بسرعت
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
skyrocketing
بسرعت بالابردن
mushroom
بسرعت رویاندن
skyrocket
بسرعت بالابردن
skyrockets
بسرعت بالابردن
skyrocketed
بسرعت بالابردن
mushrooms
بسرعت رویاندن
mushrooming
بسرعت رویاندن
scuttling
بسرعت دویدن
scuttles
بسرعت دویدن
scuttled
بسرعت دویدن
snipped
بسرعت قاپیدن
snipping
بسرعت قاپیدن
sweep
بسرعت گذشتن از
fleet
بسرعت گذشتن
fleets
بسرعت گذشتن
whish
بسرعت گذشته
mushroomed
بسرعت رویاندن
snip
بسرعت قاپیدن
at a great rat
بسرعت زیاد
scuttle
بسرعت دویدن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
vamoose
بسرعت عازم شدن
quick freeze
بسرعت سرد کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
snowballed
بسرعت زیاد شدن
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
snowball
بسرعت زیاد شدن
darting
بسرعت حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
courses
بسرعت حرکت دادن
jink
بسرعت حرکت کردن
jink
بسرعت چرخ زدن
sonic
وابسته بسرعت صوت
light out
بسرعت ترک کردن
hand over fist
بسرعت وبمقدار زیاد
scurried
بسرعت حرکت دادن
scurries
بسرعت حرکت دادن
scurry
بسرعت حرکت دادن
post haste
بسرعت شتاب فراوان
scurrying
بسرعت حرکت دادن
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
course
بسرعت حرکت دادن
swooped
بسرعت پایین امدن
dashed
بسرعت انجام دادن
dashes
بسرعت انجام دادن
snowballs
بسرعت زیاد شدن
swoops
بسرعت پایین امدن
coursed
بسرعت حرکت دادن
swooping
بسرعت پایین امدن
scram
بسرعت دور شدن
scrams
بسرعت دور شدن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
swoop
بسرعت پایین امدن
snowballing
بسرعت زیاد شدن
dash
بسرعت انجام دادن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
quickie
چیزیکه بسرعت انجام شود
quicky
چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitated
شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitates
شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitating
شتاباندن بسرعت عمل کردن
boom
بسرعت درقیمت ترقی کردن
boomed
بسرعت درقیمت ترقی کردن
quickies
چیزیکه بسرعت انجام شود
booming
بسرعت درقیمت ترقی کردن
skirl
بسرعت باد فرار کردن
precipitate
شتاباندن بسرعت عمل کردن
pop
بسرعت عملی انجام دادن
popped
بسرعت عملی انجام دادن
pops
بسرعت عملی انجام دادن
booms
بسرعت درقیمت ترقی کردن
piss off
<idiom>
بسرعت دور شدن
[اصطلاح روزمره]
zooms
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
zoom
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
triple tongue
نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
soups
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
soup
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
improviser
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
improvisor
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
run through
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-throughs
بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run up
بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
ke lighning
به تندی برق بسرعت برق
with lightning speed
مانند برق به تندی برق بسرعت برق
at railway speed
با تندی راه اهن بسرعت راه اهن
snitches
کش رفتن
snitched
کش رفتن
snitch
کش رفتن
pilfering
کش رفتن
pilfers
کش رفتن
to go backward
پس رفتن
to go bang
در رفتن
pilfered
کش رفتن
to go back ward
پس رفتن
bleneh
پس رفتن
to fly off
در رفتن
betake
رفتن
to foot it
رفتن
to get away
رفتن
sink
ته رفتن
to get one's monkey up
از جا در رفتن
to get over
رفتن از
pilfer
کش رفتن
receding
پس رفتن
snitching
کش رفتن
recede
پس رفتن
retracting
تو رفتن
retracted
تو رفتن
to make ones getaway
در رفتن
retract
تو رفتن
swiping
کش رفتن
to run off
در رفتن
admit
رفتن
to skirt along the coast
رفتن
to sleep fast
رفتن
to pair off
رفتن
retracts
تو رفتن
receded
پس رفتن
to go to mess
رفتن
to peter out
پس رفتن
recedes
پس رفتن
to go to the bottom
ته رفتن
to hang back
پس رفتن
sinks
ته رفتن
break loose
در رفتن
to flow over
سر رفتن
nim
کش رفتن
go over
به ان سو رفتن
go off
در رفتن
pullback
پس رفتن
meddle
ور رفتن
meddled
ور رفتن
glom on to
کش رفتن
mog
رفتن
retrograde
پس رفتن
regressing
پس رفتن
jauk
ور رفتن
To go
رفتن
admits
رفتن
admitting
رفتن
regress
پس رفتن
regressed
پس رفتن
regresses
پس رفتن
make off
در رفتن
hang around
ور رفتن
meddles
ور رفتن
twiddle
ور رفتن
crawled
رفتن
to boil over
سر رفتن
crawls
رفتن
to d.deep in to
فر رفتن در
to do a guy
در رفتن
to do out of
کش رفتن
to fall away
رفتن
to fall away
پس رفتن
to fall short
کم رفتن
crawl
رفتن
swipe
کش رفتن
fall into a rage
از جا در رفتن
twiddled
ور رفتن
snook
کش رفتن
twiddles
ور رفتن
fribble
ور رفتن
twiddling
ور رفتن
goes
رفتن
go
رفتن
to break loose
در رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com