Dictiornary-Farsi | بسمت مخالف باد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
leeward	بسمت مخالف باد


Search result with all words

bear off	برگشتن قایق بسمت مخالف باد
cross court	بسمت مخالف زمین در قطر
Other Matches

antisocial	مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
in the quality of	بسمت
downwind	بسمت باد
upwind	بسمت باد
reentrant	متوجه بسمت داخل
on drive	ضربه بسمت توپزن
bear up	برگشتن قایق بسمت باد
beat	حرکت قایق بسمت باد
beats	حرکت قایق بسمت باد
he was ordained priest	اورا بسمت کشیش گماشتند
leg hit	ضربه بسمت محدوده توپزن
headstay	سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
head up	بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
backswing	تاب اولیه راکت تنیس بسمت عقب
thinners	بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
crossings	پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
thins	بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinnest	بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
crossfire	پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
thinned	بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thin	بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
hard starboard	ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
hard starboard	سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
fore	فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
lawn bowling	بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
sagging	تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
left slide	حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
inside	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
controvertist	مخالف
contradictory	مخالف
dissidence	مخالف
averse	مخالف
adversary	مخالف
gainsayer	مخالف
adversaries	مخالف
gainst	مخالف
at outs	مخالف
gyaku	مخالف
contrary to	مخالف
contrariant	مخالف
foe	مخالف
dissenting	مخالف
opponents	مخالف
antagonist	مخالف
antagonists	مخالف
opponent	مخالف
foes	مخالف
dissident	مخالف
contradictive	مخالف
contra	مخالف
by the ears	مخالف
antipodal	مخالف
oppugnant	مخالف
adverse	مخالف
at d.	مخالف
conflicting	مخالف
inadvisable	مخالف
repugnant	مخالف
dissidents	مخالف
anie	مخالف
oppositionist	ضد مخالف
conversing	مخالف
contradiction	مخالف
contradictions	مخالف
with	مخالف
converses	مخالف
conversed	مخالف
converse	مخالف
hostile	مخالف
unfavorable	مخالف
resistent	مخالف
aliens	مخالف
alien	مخالف
non content	مخالف
contrary	مخالف
opposit	مخالف
oppositive	مخالف
against	مخالف
oppugner	مخالف
out of keeping	مخالف
irreconcilable	مخالف
antimonaechical	مخالف سلطنت
take a dim view of <idiom>	مخالف بودن
against nature	مخالف طبیعت
anti parallel feeding	تغذیه مخالف
at odds <idiom>	مخالف بودن
anti	مخالف علیه
clashing	برخوردکننده مخالف
The opposition parties .	احزاب مخالف
countering	درجهت مخالف
countered	درجهت مخالف
upstream <adj.> <adv.>	مخالف جریان
opponent	طرف مخالف
against the current <adv.>	مخالف جریان
opponents	طرف مخالف
dissenting	مخالف معاند
against the stream <adv.>	مخالف جریان
oppositely	بطور مخالف
counter	درجهت مخالف
antipapal	مخالف پاپ
In the opposite direction .	درجهت مخالف
antislavery	مخالف بردگی
counterview	عقیده مخالف
crosscurrent	جریان مخالف
defier	مخالف کننده
disaccord	مخالف کردن
dissentient	مخالف معاند
dissenting opinion	نظر مخالف
divert action	عملیات مخالف
reluctate	مخالف کردن
reluctancy	بیزاری مخالف
prevailing wind	باد مخالف
overthwart	بالحن مخالف
overthwart	بطور مخالف
head wind	باد مخالف
obscurantist	مخالف اصلاحات
countersuggestion	تلقین مخالف
counter ion	یون مخالف
contrary to the law	مخالف قانون
in the opposite direction.	در جهت مخالف
antitrust	مخالف تشکیل
loggerheads	مخالف - جنگجو
headwinds	باد مخالف
dis-	مخالف کردن
windbound	باد مخالف
to be in the opposition	مخالف بودن
bucking voltage	ولتاژ مخالف
the a party	طرف مخالف
conflictive	مغایر مخالف
contra flow	جهت مخالف
standpat	مخالف تغییر
contralateral muscles	عضلات مخالف
contraposition	مفهوم مخالف
ill humored	مخالف ترشرو
no	منفی مخالف
antagonizes	مخالف کردن
contradicts	مخالف بودن با
anti semitism	مخالف با یهودیان
contradict	مخالف بودن با
vetoed	رای مخالف
vetoes	رای مخالف
reluctance	بیزاری مخالف
vetoing	رای مخالف
crosswind	باد مخالف
crosswinds	باد مخالف
defiant	معاند مخالف
antipathy	احساس مخالف
antagonised	مخالف کردن
antagonises	مخالف کردن
vice versa	در جهت مخالف
con	رای مخالف
illegal	مخالف قانون
diverse	مختلف مخالف
antagonizing	مخالف کردن
conning	رای مخالف
veto	رای مخالف
cons	رای مخالف
antagonized	مخالف کردن
antagonize	مخالف کردن
antagonising	مخالف کردن
contradicted	مخالف بودن با
reversing	شکستنی مخالف
reversed	شکستنی مخالف
reverses	شکستنی مخالف
adversely	بطور مخالف
anti-Semitism	مخالف با یهودیان
reverse	شکستنی مخالف
anti-	به معنای "مخالف "
conned	رای مخالف
impolitic	مخالف مصلحت
dissenter	مخالف ناراضی
dissent	رای مخالف
aversely	بطور مخالف
antagonist	عضله مخالف
antagonists	عضله مخالف
dissented	رای مخالف
dissents	رای مخالف
dissenters	مخالف ناراضی
that is a to our purpose	این مخالف منظورماست
reverse	حرکت در جهت مخالف
veto	رای مخالف دادن
reversed series generator	مولد با میدانهای مخالف
An inclement wind .	باد مخالف(نامساعد )
vetoes	رای مخالف دادن
c.c.c	countercurrentchromatographyکروماتوگرافی جریان مخالف
blackballs	رای مخالف دادن
back	جهت مخالف جلو
factionist	توط ئه گر مخالف تراش
negative voice	رای مخالف رد کردن
obscurantist	مخالف روشنی فکر
reversing	حرکت در جهت مخالف
dissentient	مخالف عقیده اکثریت
negative voice	رای مخالف دادن
vetoing	رای مخالف دادن
vetoed	رای مخالف دادن
counterview	نظریه مخالف مواجهه
blackballing	رای مخالف دادن
lee ward	در جهت مخالف باد
blackballed	رای مخالف دادن