Dictiornary-Farsi | بسیار حساس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
high strung	بسیار حساس


Other Matches

tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
vlsi	مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity	حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-	کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
u.h.f.	بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency	بسامد بسیار بسیار زیاد
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art	بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
activator	حساس گر
techy	حساس
acute	حساس
sentimental	حساس
exquisite	حساس
thin skinned	حساس
critical	حساس
ticklish	حساس
feisty	حساس
elastic demand	حساس
sensitive	حساس
tendering	حساس
tenderest	حساس
tendered	حساس
vigilant	حساس
tender	حساس
delicate	حساس
passible	حساس
alive	حساس
key <adj.>	حساس
supersensitive	حساس
sensitive clay	رس حساس
elastic	حساس
sensate	حساس
sensor	حساس
susceptive	حساس
sharp nosed	حساس
prominent	حساس
sensitizes	حساس شدن
critical item	اماد حساس
sensitising	حساس شدن
sensitising	حساس کردن
critical mass	توده حساس
perceptive	حساس و باهوش
elastic supply	عرضه حساس
sensitised	حساس کردن
sensitised	حساس شدن
sensitises	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
tenderized	حساس کردن
critical position	پوزیسیون حساس
sensitize	حساس کردن
sensitize	حساس شدن
sensitizes	حساس کردن
sensitizing	حساس کردن
tenderizing	حساس کردن
tenderizes	حساس کردن
tenderised	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
tenderize	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
sensitized	حساس شدن
insensitivity	غیر حساس
jumpy	بیقرار حساس
sensitively	بطور حساس
insensible	غیر حساس
critical facility	تاسیسات حساس
sensitized	حساس کردن
insensitive	غیر حساس
tenderises	حساس کردن
feelingly	بطور حساس
skinless	خیلی حساس
hygrosensitive	حساس به رطوبت
supersensitive	حساس شده
supersensitive	فوق حساس
pixilated	خیلی حساس
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
palpi	شاخک حساس
overstrung	خیلی حساس
mimosa	گیاه حساس
starkly	حساس سفت
starkest	حساس سفت
sensory nerves	پیهای حساس
sensitizer	حساس کننده
sensitization	حساس شدن
sensitization	حساس سازی
sensitive zone	منطقه حساس
sensitive plant	گیاه حساس
senseful	خیلی حساس
stark	حساس سفت
starker	حساس سفت
kittle	هوشیار حساس
tendered	حساس بودن
key position	شغل حساس
tendering	حساس بودن
gleg	حساس باهوش
vibrissa	موی حساس
key points	نقاط حساس
sensitization	حساس کردن
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
it touched him on the raw	بنقطه حساس
tender	حساس بودن
keop soo	نقاط حساس
tenderest	حساس بودن
key terrain	زمین حساس
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
palpus	شاخک حساس سبیل
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
detecting circuit	مدار حساس مین
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
soft boiled	نیم بند حساس
touchy	نازک نارنجی حساس
touchiest	نازک نارنجی حساس
touchier	نازک نارنجی حساس
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
key terrain features	عوارض حساس زمین
context sensitive	حساس نسبت به متن
kyusho	نقاط حساس بدن
vital points	نقاط حساس بدن
tentacles	موی حساس جانور
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
tentacle	موی حساس جانور
touch panel	صفحه حساس به تماس
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
tender minded	دارای فکر حساس
tentacular	شبیه شاخک حساس
tentacular	دارای شاخک حساس
key position	موضع حساس و مهم
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
laminitis	اماس لایههای حساس
supersensitive	فوق العاده حساس
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
sensitivity	حساس بودن به چیزی
sensitivities	حساس بودن به چیزی
sentient	حساس دستخوش احساسات
susceptible	حساس مستعد پذیرش
light sensitive cell	سلول حساس در برابر نور
light sensitive layer	لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor	مقاومت حساس در برابر نور
sensory	وابسته به مرکز احساس حساس
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
otocyst	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
pressure sensitive keyboard	صفحه کلید حساس به فشار
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی
touch sensitive display	صفحه نمایش حساس لمسی
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
jelly bean	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
photocell	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
dermis	قسمت حساس وعروقی میان پوست
influence mine	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
supersensitive	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
vital point	حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
hypersensitive	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
tag line	جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
spicule	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
heliogravure	گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
epicritic	تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
case sensitive	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
spicula	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
detector	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
forms	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage	روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
privilege	حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
lasers	روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder	دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
laser	روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
phototypesetter	وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch	سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
digitize	سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
antistatic mat	پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
wet bulb termometere	ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
far	بسیار
multiplicity	بسیار
longeval	بسیار زی
thousand and one	بسیار
an abundance of	بسیار
abundant	بسیار
multiped	بسیار پا
mickle	بسیار
muckle	بسیار
sopping	بسیار
precious	بسیار
not a lettle	بسیار
many	بسیار
mickle or muckle	بسیار