Dictiornary-Farsi | بشمار رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
to be reputed	بشمار رفتن


Other Matches

they rate as tonic drugs	انها جزو داروهای نیروبخش بشمار میروند
siva	خدای والامقام هندو که ازخدایان سه گانه یا تثلیث دین هندو بشمار میرود
count off	شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
protectionism	دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
call off	فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
Tianjan	شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
fall into a rage	از جا در رفتن
retire	پس رفتن
receding	پس رفتن
to go bang	در رفتن
departures	رفتن
snip	کش رفتن
snipped	کش رفتن
snipping	کش رفتن
retrograde	پس رفتن
to go backward	پس رفتن
going	رفتن
gang	رفتن
gangs	رفتن
to foot it	رفتن
to get away	رفتن
to make ones getaway	در رفتن
filch	کش رفتن
filched	کش رفتن
filches	کش رفتن
filching	کش رفتن
to get one's monkey up	از جا در رفتن
to get over	رفتن از
fribble	ور رفتن
to go back ward	پس رفتن
hedge	در رفتن
hedged	در رفتن
hedges	در رفتن
to fly off	در رفتن
to run off	در رفتن
to pair off	رفتن
to whisk away or off	رفتن
putters	ور رفتن
puttering	ور رفتن
puttered	ور رفتن
putter	ور رفتن
pilfers	کش رفتن
to hang back	پس رفتن
crawls	رفتن
to take to ones heels	در رفتن
betake	رفتن
bleneh	پس رفتن
to skirt along the coast	رفتن
to sleep fast	رفتن
crawl	رفتن
break loose	در رفتن
to break loose	در رفتن
crawled	رفتن
shrinks	اب رفتن
shrinking	اب رفتن
short-change	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snitches	کش رفتن
snitching	کش رفتن
abstracts	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
abstract	کش رفتن
recede	پس رفتن
receded	پس رفتن
snitch	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
short-changed	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
shrink	اب رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
retires	پس رفتن
pilfer	کش رفتن
to go to mess	رفتن
recedes	پس رفتن
to flow over	سر رفتن
niggled	ور رفتن
regressing	پس رفتن
regresses	پس رفتن
regressed	پس رفتن
to peter out	پس رفتن
regress	پس رفتن
admitting	رفتن
make off	در رفتن
meddle	ور رفتن
niggles	ور رفتن
snook	کش رفتن
twiddling	ور رفتن
twiddles	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
meddles	ور رفتن
meddled	ور رفتن
admits	رفتن
mog	رفتن
nim	کش رفتن
retracts	تو رفتن
retracting	تو رفتن
retract	تو رفتن
pullback	پس رفتن
To go	رفتن
goes	رفتن
admit	رفتن
swipe	کش رفتن
swiped	کش رفتن
swiping	کش رفتن
go	رفتن
pilfered	کش رفتن
niggle	ور رفتن
departure	رفتن
to boil over	سر رفتن
sink	ته رفتن
go over	به ان سو رفتن
sinks	ته رفتن
hang around	ور رفتن
to fall away	رفتن
to fall away	پس رفتن
retracted	تو رفتن
jauk	ور رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to fall short	کم رفتن
glom on to	کش رفتن
to do a guy	در رفتن
to do out of	کش رفتن
go off	در رفتن
carriage return	سر سطر رفتن
get off to sleep	خواب رفتن
carraiage return	سر سطر رفتن
get by	پیش رفتن
fudges	طفره رفتن
get ahead	پیش رفتن
go for a walk	گردش رفتن
to go for a walk	گردش رفتن
go off	بیرون رفتن
go down	پایین رفتن
belabor	امدن و رفتن
precess	پیش رفتن
belabour	امدن و رفتن
peregrinate	بزیارت رفتن
bound to go	موفف به رفتن
pass on	پیش رفتن
pass off	بیرون رفتن
pass in review	رژه رفتن
on the point of going	در شرف رفتن
go along	همراه رفتن
brush lag	پس رفتن زغال
lag of brush	پس رفتن زغال
bundle off out	بشتاب رفتن
get out	بیرون رفتن
get the push	بیرون رفتن
come along	جلو رفتن
file past	رژه رفتن
hie	بشتاب رفتن
immerge	فرو رفتن
to ease nature	سر قدم رفتن
go to waste	هرز رفتن
inposition	به موضع رفتن
die down	تحلیل رفتن
light out	ناگهان رفتن
dogtrot	یورتمه رفتن
drop off	بخواب رفتن
ease nature	سر قدم رفتن
jink	طفره رفتن
he was not inclined to go	سر رفتن نداشت
make way	پیش رفتن
to make he	پیش رفتن
cr	سر سطر رفتن
deambulation	راه رفتن
march past	رژه رفتن
to march forth	پیش رفتن
go out	بیرون رفتن
get about	این سو و آن سو رفتن
get about	این سو و ان سو رفتن
run to waste	هرز رفتن
emaciate	تحلیل رفتن
he hasno notion of going	سر رفتن ندارد
he was made to go	وادار به رفتن شد
kirk	به کلیسا رفتن
fainted	از حال رفتن
served	بکار رفتن
serve	بکار رفتن
fudging	طفره رفتن
fudged	طفره رفتن
fudge	طفره رفتن
scrams	فوری رفتن
scram	فوری رفتن
atrophying	تحلیل رفتن
atrophy	تحلیل رفتن