English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English Persian
front بطرف جلو روکردن به
fronting بطرف جلو روکردن به
Other Matches
marching قدم روکردن
meld ورق را روکردن
marches قدم روکردن
marched قدم روکردن
march قدم روکردن
skyward بطرف اسمان بطرف بالا
in- بطرف
into بطرف
levo بطرف چپ
at بطرف
in بطرف
without بطرف خارج
manward بطرف انسان
mediad بطرف وسط
mesail بطرف وسط
upgrades بطرف بالا
upgrading بطرف بالا
mesal بطرف وسط
on بعلت بطرف
frontwards بطرف جلو
edgewise بطرف لبه
apporro بطرف جلو
aport بطرف چپ کشتی
cityward بطرف شهر
coastward بطرف ساحل
abaft بطرف عقب
coastwards بطرف ساحل
dorsad بطرف پشت
downwards بطرف پائین
frontward بطرف جلو
earthward بطرف زمین
toward بطرف نسبت به
atop بطرف بالا
earthwards بطرف زمین
eastwards بطرف مشرق
to the east of بطرف مشرق
upgraded بطرف بالا
upgrade بطرف بالا
homeward بطرف منزل
homes بطرف خانه
rearward بطرف عقب
riverward بطرف رودخانه
cephalad متمایل بطرف سر
to win over to one's side بطرف خوداوردن
heavenward بطرف اسمان
orients بطرف خاوررفتن
orienting بطرف خاوررفتن
orient بطرف خاوررفتن
home بطرف خانه
edgeways بطرف جلوباشد
upwards بطرف بالا
to بطرف روبطرف
upward بطرف بالا
forwards بطرف جلو
onwards بطرف جلو
with بطرف درجهت
pakkorro بطرف بیرون
downstroke ضربه بطرف پایین
upwell بطرف بالا رفتن
biteuro chagi ضربه پا بطرف اریب
uptilt بطرف بالا کج کردن
deasil متمایل بطرف راست
cephalad متمایل بطرف راس
nobble بطرف خود اوردن
upthrust حرکت بطرف بالا
upstroke خط منبسط بطرف بالا
downswing نوسان بطرف پایین
phototropism گرایش بطرف نور
northwardly بطرف شمال شمالی
norther بیشتر بطرف شمال
outwards بطرف خارج بیرونی
northeastward بطرف شمال شرقی
inwards or inward بطرف داخل بباطن
inboard بطرف مرکز کشتی
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
southeastward بطرف جنوب شرقی
stern ward بطرف عقب کشتی
stern wards بطرف عقب کشتی
northwestwards بطرف شمال غربی
adaxial متمایل بطرف محور
outward بطرف خارج بیرونی
leaned تکیه دادن بطرف
gravitates متمایل شدن بطرف
lean تکیه دادن بطرف
gravitating متمایل شدن بطرف
southern جنوبا بطرف جنوب
ashore بکنار بطرف ساحل
astern بطرف عقب پسین
nobbling بطرف خود اوردن
gravitate متمایل شدن بطرف
athwart از طرفی بطرف دیگر
gravitated متمایل شدن بطرف
leans تکیه دادن بطرف
nobbled بطرف خود اوردن
ap chagi ضربه پا بطرف جلو
nobbles بطرف خود اوردن
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
starboard بطرف راست حرکت کردن
retrorse بطرف پایین و عقب خم شده
pull بطرف خود کشیدن کشش
transpose بطرف دیگر معادله بردن
pulls بطرف خود کشیدن کشش
overhand بازی با دست بطرف بالا
outcurve انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
transposing بطرف دیگر معادله بردن
transposes بطرف دیگر معادله بردن
evanesce بطرف صفر میل کردن
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
bate بال زدن بطرف پایین
adductor تمایل عضو بطرف محور
cockshot پرتاب تیر بطرف هدف
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
cockshy پرتاب تیر بطرف هدف
upthrust بطرف بالا پرتاب کردن
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
dextrorotation گردش بطرف قطب راست
step turn چرخش بطرف پایین تپه
strelli غلت عقب بطرف بالانس
westward بسوی باختر بطرف مغرب
upstroke حرکت قلم بطرف بالا
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
to push down بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
banked turn انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitate بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
capacole چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
levorotary دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
comebacker ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
levorotatory دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
gravitated بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to face somebody [something] چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
place kick توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
downbeat حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
lordosis انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
deflection ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
upload نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
leg break بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
in and in مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
transposition انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
downwash زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
nose down خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
retrorocket راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
inflexed منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
pinches محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
chinaman زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
eastern ساکن شرق بطرف شرق
down سوی پایین بطرف پایین
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com