Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
on commission
بطورحق العمل کاری
Other Matches
factorage
حق العمل کاری
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
speciously
بطورحق نما
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
premiums
حق العمل
commissions
حق العمل
premium
حق العمل
commission fee
حق العمل
brokage
حق العمل
brokerage
حق العمل
factorage
حق العمل
commissioning
حق العمل
commission
حق العمل
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
responded
عکس العمل
responds
عکس العمل
reactions
عکس العمل
factor
حق العمل کار
reactive effect
عکس العمل
rough and ready
سریع العمل
respond
عکس العمل
resilient
عکس العمل
commissioner
حق العمل کار
commissioners
حق العمل کار
reaction
عکس العمل
factors
حق العمل کار
reflex force
فشارعکس العمل
reactional
عکس العمل
commission agent
حق العمل کار
prompts
عکس العمل
prompted
عکس العمل
prompt
عکس العمل
rapid
سریع العمل چابک
reflexology
عکس العمل شناسی
reactor
عامل عکس العمل
latency
دوره عکس العمل
actual instruction
دستور العمل واقعی
factor
حق العمل کار نماینده
reaction curve
منحنی عکس العمل
reaction time
زمان عکس العمل
responses
عکس العمل به دلیلی
transfer instruction
دستور العمل انتقال
reaction
انفعال عکس العمل
factors
حق العمل کار نماینده
reactors
عامل عکس العمل
n address instruction
دستور العمل با N نشانی
interaction
عکس العمل متقابل
reflex
عکس العمل غیرارادی
reflex force
نیروی عکس العمل
commission
حق العمل مامور شدن
response
عکس العمل به دلیلی
reaction force
نیروی عکس العمل
reaction equation
معادله عکس العمل
background count
عکس العمل تشعشع
pseudoinstruction
شبه دستور العمل
commissioning
حق العمل مامور شدن
immediate action
عکس العمل فوری
reactions
انفعال عکس العمل
armature reaction
عکس العمل ارمیچر
commissions
حق العمل مامور شدن
retaliation
عکس العمل متقابل
modulus of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
reflexes
عکس العمل غیرارادی
repercussion
عکس العمل واکنش
coefficient of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
returning
مراجعت کردن عکس العمل
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
return
مراجعت کردن عکس العمل
returns
مراجعت کردن عکس العمل
returned
مراجعت کردن عکس العمل
reacts
عکس العمل نشان دادن
reacting
عکس العمل نشان دادن
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
react
عکس العمل نشان دادن
reacted
عکس العمل نشان دادن
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reaction of support
عکس العمل تکیه گاه
backlash
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive
دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit
مدار عکس العمل انفجار صوتی
deadbeats
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeat
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomerangs
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
antigens
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummies
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
reactionpropulsion
سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
first fire mixture
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
plasterwork
گچ کاری
curries
کاری
currie
کاری
curry
کاری
plastering
گچ کاری
under employment
کم کاری
intent on doing anything
کاری
inaction
بی کاری
electroplating
اب کاری
malfunctions
کژ کاری
impotence
کاری
parget
گچ کاری
malfunctioned
کژ کاری
malfunction
کژ کاری
slobbery
تف کاری
impotency
کاری
hypofunction
کم کاری
flower piece
گل کاری
feckful
کاری
curry powders
کاری
effective
کاری
active
کاری
curry powder
کاری
fal lal
ریزه کاری
illumination
تذهیب کاری
an active remedy
درمان کاری
dry farm
دیم کاری
argentation
نقره کاری
patchery
وصله کاری
fairing
صیقل کاری
anaplasty
پیوند کاری
cladding
پوشش کاری
an active man
مرد کاری
illuminations
تذهیب کاری
metalwork
فلز کاری
extrude
چکش کاری
cementation
سیمان کاری
extruded
چکش کاری
extrudes
چکش کاری
extruding
چکش کاری
hammering
چکش کاری
misconduct
خلاف کاری
burnishing
پرداخت کاری
burnishing
صیقل کاری
pique
منبت کاری
latticework
شبکه کاری
parquetry
موزاییک کاری
fiendishness
تبه کاری
figuration
شیرین کاری
active cell
خانه کاری
acrography
گچ کاری برجسته
metallurgy
فلز کاری
cloisonne
مینا کاری
drilling work
مته کاری
blindage
صیقل کاری
illumination
تذهیب کاری
disguised underemployment
کم کاری پنهان
discreetness
احتیاط کاری
discreetnss
احتیاط کاری
chromium plating
اب کرم کاری
cementation
سمنت کاری
cautiousness
احتیاط کاری
caulking
بتونه کاری
compulsiveness
مکرر کاری
conservativeness
محافظه کاری
crypianalysis
پنهان کاری
cutting off
برش کاری
counterattack
بدل کاری
cotton plantation
پنبه کاری
contrasuggestibility
وارون کاری
d. touch
نازک کاری
delicacy of touch
ریزه کاری
Geometrical
مشبک کاری
cladding
روکش کاری
perfidiousness
خیانت کاری
brick work
اجر کاری
brick work
سفت کاری
energetic
جدی کاری
i will see sbout it
یک کاری می کنم
boo boo
اشتباه کاری
brickworks
سفت کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com