English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (8 milliseconds)
English Persian
inapplicably بطوریکه تطبیق ننماید
Other Matches
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
so that بطوریکه
as بطوریکه
the f. of a table بطوریکه
in due f. بطوریکه
qua بطوریکه
according as همچنانکه بطوریکه
incomputably بطوریکه نتوان شمرد
incommutably بطوریکه نتوان معاوضه نمود
ineffably بطوریکه نتوان بیان کرد
evincibly بطوریکه بتوان اثبات کردن
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
incomprehensibly بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
entertainingly بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
illimitably بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
covers مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
blank حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
duck and drake پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
ducks and drakes پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
adjustments تطبیق
conformation تطبیق
accommodating تطبیق
comparisons تطبیق
adaptation تطبیق
match تطبیق
adaptations تطبیق
matches تطبیق
harmonies تطبیق
matching تطبیق
harmony تطبیق
confirmation تطبیق
comparison تطبیق
adjustment تطبیق
checked تطبیق
check تطبیق
collations تطبیق
collation تطبیق
checks تطبیق
adaptation تطبیق اقتباس
adaptations تطبیق اقتباس
maladjustments عدم تطبیق
jibing تطبیق کردن
jibes تطبیق کردن
jibed تطبیق کردن
jibe تطبیق کردن
gibes تطبیق کردن
maladjustment عدم تطبیق
versatility تطبیق پذیری
accommodation تطبیق موافقت
accommodations تطبیق موافقت
reconcilement التیام تطبیق
dark adaptation تطبیق با تاریکی
stock adjustment تطبیق موجودی
coordinator تطبیق کننده
completeness check تطبیق کامل
compare with تطبیق کردن
certificate of compliance گواهی تطبیق
adjusability قابلیت تطبیق
adaption تطبیق اقتباس
adapter تطبیق دهنده
adapter تطبیق کننده
template matching تطبیق الگوها
accomodate تطبیق کردن
adapted تطبیق شده
adjustable قابل تطبیق
fire coordination تطبیق اتش
verification وارسی تطبیق
adjusts تطبیق دادن
adjustments تنظیم تطبیق
check تطبیق کردن
identification تطبیق تمیز
match تطبیق تطابق
alignments تطبیق دادن
matches تطبیق تطابق
accommodate تطبیق نمودن
adjusting تطبیق دادن
adjust تطبیق دادن
collations تطبیق دستخط ها
collation تطبیق دستخط ها
checked تطبیق کردن
checks تطبیق کردن
concordances تطبیق نامه
fire support coordination تطبیق اتش
concordance تطبیق نامه
matched تطبیق یافته
accommodate تطبیق دادن
accommodated تطبیق نمودن
conformed تطبیق کردن
reconciling تطبیق کردن
inapplicable تطبیق نکردنی
alignment تطبیق دادن
coincidences تطبیق برخورد
coincidence تطبیق برخورد
conforms تطبیق کردن
conforming تطبیق کردن
comparison تطبیق سنجش
comparisons تطبیق سنجش
conform تطبیق کردن
accommodated تطبیق دادن
reconciles تطبیق کردن
accommodates تطبیق نمودن
accommodates تطبیق دادن
reconcile تطبیق کردن
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
impedance comparator تطبیق دهنده امپدانس
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
inapplicability عدم تناسب یا تطبیق
adapters تطبیق دهنده ماسوره
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
fire support coordinator تطبیق دهنده اتشها
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
acoustic coupler تطبیق دهنده صوتی
irreconcilable غیر قابل تطبیق
adapter arbor میله تطبیق دهنده
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
adapter boards برد تطبیق دهنده
adapter booster غلاف تطبیق دهنده
adapter flange فلانژ تطبیق دهنده
adapter toolholder ابزارگیر تطبیق دهنده
adaptive قابل تطبیق توافقی
application of low to instances تطبیق قانون با موارد
channel adapter تطبیق دهنده کانال
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orients روانه کردن تطبیق دادن
orienting روانه کردن تطبیق دادن
orient روانه کردن تطبیق دادن
reconcilability التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
tally تطبیق کردن مطابق بودن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scales جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scale جدول قابل تطبیق با در امدافراد
adaptation kit جعبه وسایل تطبیق دهنده
versatile چندسو گرد تطبیق پذیر
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
to align oneself with somebody خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
tick نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
harmonist موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
dump رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
time chart جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
estimably بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
hinting در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
fire coordination هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
aligns تنظیم کردن تطبیق کردن
align تنظیم کردن تطبیق کردن
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
aligned تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning تنظیم کردن تطبیق کردن
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
antivignetting filter صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com