Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
impassibly	بطور تالم پذیر
Other Matches
grievously	بطور تالم اور
impassively	بطور تالم ناپذیر ازروی بی عاطفگی
alterably	بطور تغییر پذیر
provably	بطور اثبات پذیر
conceivably	بطور امکان پذیر
contingently <adv.>	بطور امکان پذیر
possibly <adv.>	بطور امکان پذیر
inconsonlably	بطور تسلی نا پذیر
conceivably <adv.>	بطور امکان پذیر
as may be the case <adv.>	بطور امکان پذیر
corruptibly	بطور فساد پذیر
grievousness	تالم
impassiveness	تالم ناپذیری
grievous	تالم اور
impassive	تالم ناپذیر
passibility	تالم پذیری
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially	بطور جنگی بطور نظامی
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
incisively	بطور نافذ بطور زننده
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
soluble	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
solvable	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
pliable	خم پذیر
inexplicably	بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
possible [doable, feasible] <adj.>	صورت پذیر
manageable <adj.>	صورت پذیر
makeable <adj.>	صورت پذیر
practicable <adj.>	امکان پذیر
supple	تغییر پذیر
supple	انعطاف پذیر
limitable	محدودیت پذیر
feasible <adj.>	امکان پذیر
expendable	مصرف پذیر
able to take a load <adj.>	بار پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	امکان پذیر
manageable <adj.>	امکان پذیر
vulnerable	زخم پذیر
contrivable <adj.>	امکان پذیر
doable <adj.>	امکان پذیر
vulnerable	اسیب پذیر
achievable <adj.>	صورت پذیر
contrivable <adj.>	صورت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	صورت پذیر
achievable <adj.>	امکان پذیر
feasible <adj.>	صورت پذیر
doable <adj.>	صورت پذیر
makeable <adj.>	امکان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
inevitable	چاره نا پذیر
doable <adj.>	انجام پذیر
contrivable <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	صورت پذیر
avoidable	اجتناب پذیر
curable	علاج پذیر
permeable	نشت پذیر
permeable	نفوذ پذیر
permeable	رطوبت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
shock absorbers	ضربه پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
shock absorber	ضربه پذیر
reversible	برگشت پذیر
reversible	واگشت پذیر
abatable	کاهش پذیر
conceivable	امکان پذیر
tolerable	تحمل پذیر
tolerable	مدارا پذیر
adaptable	وفق پذیر
adaptable	انطباق پذیر
accident prone	سانحه پذیر
accident-prone	سانحه پذیر
submissive	سلطه پذیر
sociable	جامعه پذیر
definable	تعریف پذیر
soluble	انحلال پذیر
flammable	اشتعال پذیر
applicable	کاربست پذیر
applicable	کاربرد پذیر
reactive	واکنش پذیر
impressionable	تاثر پذیر
impressionable	اثر پذیر
exceptionable	اعتراض پذیر
absolvable	بخشش پذیر
irritable	تحریک پذیر
excitable	تحریک پذیر
inflammable	التهاب پذیر
inflammable	اشتعال پذیر
realizable	تحقق پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
refutable	تکذیب پذیر
regulable	تنظیم پذیر
estimable	تخمین پذیر
remediable	درمان پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
measurable	سنجش پذیر
tranformable	دگرگونی پذیر
trainable	تربیت پذیر
trainable	فرهیخت پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
tunable	تنظیم پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
protractile	امتداد پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
visitable	دیدار پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
reducible	تقلیل پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
separable	تفکیک پذیر
rotatable	چرخش پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
superimposable	انطباق پذیر
severable	تفکیک پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
subduable	تسخیر پذیر
shapeable	شکل پذیر
stainable	لکه پذیر
variables	تغییر پذیر
spottable	لکه پذیر
susceptible of change	تغییر پذیر
teachable	تعلیم پذیر
justifiable	توجیه پذیر
thinkable	اندیشه پذیر
thermosetting	سختی پذیر
testable	شهادت پذیر
inexcusable	عذر نا پذیر
testable	ازمون پذیر
terminable <adj.>	فسخ پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
tensible	کشش پذیر
spoilable	فساد پذیر
protean	شکل پذیر
liquefiable	گداز پذیر
variable	تغییر پذیر
partible	بخش پذیر
mutants	تغییر پذیر
mutant	تغییر پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perfectible	کمال پذیر
additives	جمع پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
changeable	تغییر پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
transferable	انتقال پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
mutable	تغییر پذیر
revocable	ابطال پذیر
adjustable	تنظیم پذیر
adjustable	تعدیل پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
additive	جمع پذیر
perturbable	اشوب پذیر
combustible	احتراق پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
stretchy	فراخی پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com