Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
oracularly
بطور سر بسته یا مبهم ازغیب
Other Matches
vaguely
بطور مبهم
ambiguously
بطور مبهم
hazily
بطور تیره و مبهم
metaphysically
از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
self closing
بطور خودکار بسته شونده
pretendedly
بطور ساختگی یا بخود بسته
j valve
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
opaque
مبهم
nubilous
مبهم
obscurest
مبهم
obscured
مبهم
obscurer
مبهم
nebular
مبهم
obscures
مبهم
enigmatical
مبهم
vaguest
مبهم
hazy
مبهم
haziest
مبهم
amphibolic
مبهم
vaguer
مبهم
obscuring
مبهم
vague
مبهم
hazier
مبهم
veiled
مبهم
ambiguous
مبهم
irrational
مبهم
involute
مبهم
esoteric
مبهم
forked
مبهم
enigmatic
مبهم
dims
مبهم
dim
مبهم
imprecise
مبهم
dusky
مبهم
mysterious
مبهم
slurry
مبهم
misty
مبهم
obscure
مبهم
dimmed
مبهم
oracles
پاسخ مبهم
involved
مبهم گرفتار
obscuring
مبهم نامفهوم
obscured
مبهم نامفهوم
ambiguous figure
شکل مبهم
obscurer
مبهم نامفهوم
adumbrate
مبهم کردن
pronominal adjective
صفت مبهم
obscure
مبهم نامفهوم
obscures
مبهم نامفهوم
unequivocally
غیر مبهم
ambiguous language
زبان مبهم
obscurest
مبهم نامفهوم
oracle
پاسخ مبهم
unequivocal
غیر مبهم
incidental
غیر مبهم
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
obfuscate
مبهم و تاریک کردن
ambiguous grammar
دستور زبان مبهم
obscurantism
سبک نگارش مبهم
left handedly
بطورمشکوک یا مبهم یا دوپهلو
enigmas
رمز بیان مبهم
obfuscation
مبهم و تاریک کردن
enigma
رمز بیان مبهم
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
blurring
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurs
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blur
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurred
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
ambiguities
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
blurred black ground
زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
ambiguity
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
بطور جنگی بطور نظامی
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
incisively
بطور نافذ بطور زننده
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
obscurest
مبهم کردن گمنام کردن
obscured
مبهم کردن گمنام کردن
obscurer
مبهم کردن گمنام کردن
obscures
مبهم کردن گمنام کردن
obscure
مبهم کردن گمنام کردن
obscuring
مبهم کردن گمنام کردن
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
shuts
بسته
shutting
بسته
closed
بسته
fardel
بسته
shut
بسته
packages
بسته
uncrossed
بسته
trusser
بسته
connected
بسته
barred
بسته
parcel
بسته
grumous
بسته
strikebound
بسته
bagful
یک بسته
solid
بسته
solids
بسته
ice bound
یخ بسته
packet
بسته
packets
بسته
shook
بسته
imperforate
بسته
interdependent
به هم بسته
pent
بسته
package
بسته
packaged
بسته
bunged up
بسته
jellied
بسته
packs
بسته
kits
بسته
kit
بسته
pack
بسته
curdy
بسته
packed
بسته ای
clotted
بسته
pack box
بسته
stack
بسته
stacked
بسته
stacks
بسته
fronted
صف بسته
corked
بسته
crossed cheque
چک بسته
bundling
بسته
pinioned
کت بسته
bundles
بسته
bundle
بسته
logical
یچ بسته
clotty
بسته
datagram
یچ بسته
crossed chaque
چک بسته
parcels
بسته
right round bracket
پرانتز بسته
blindfolding
چشم بسته
right parenthesis )
پرانتز بسته
packets
بسته کوچک
congealable
بسته شدنی
coagulum
خون بسته
coil of rope
بسته طناب
shut down
بسته شدن
shut in personality
شخصیت بسته
closed circuit
مدار بسته
tongue-tied
زبان بسته
blindfolds
چشم بسته
shutt down
بسته شدن
mare clausum
دریای بسته
close-fisted
<adj.>
دست بسته
tied up
<adj.>
دست بسته
manacled
<adj.>
دست بسته
blindfold
چشم بسته
gelidity
بسته شدگی
blindfolded
چشم بسته
packing
بسته بندی
packet
بسته کوچک
closed circuits
مدار بسته
closed shop
سیستم بسته
closed shops
سیستم بسته
blind fold
با چشم بسته
disk pack
گروه بسته
investment foundry
ریخته گی بسته
iron bound
با اهن بسته
survival pack
بسته نجات
ironbound
با اهن بسته
closed
محرمانه بسته
dunnage
بسته بندی
it is a question of money
موضوع بسته به
assumed
بخود بسته
to shut down
بسته شدن
tongue tied
زبان بسته
internal drainage
ابریز بسته
investment castings
ریخته گی بسته
grume
خون بسته
young ice
یخ تازه بسته
disk pack
گرده بسته
disk pack
بسته دیسک
unopened
بسته - بازنشده
packaging
بسته بندی
lamblkin
زبان بسته
lappermilk
شیر بسته
blocked opening
درگاه بسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com