English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (12 milliseconds)
English Persian
superficially بطور سطحی
Search result with all words
scorch بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
singe بطور سطحی سوختن
singed بطور سطحی سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
singes بطور سطحی سوختن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim بطور سطحی خواندن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed بطور سطحی خواندن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims بطور سطحی خواندن
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
topdress بطور سطحی پاشیدن
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
surfaced سطحی
superficial سطحی
sketchiest سطحی
shallow کم اب سطحی
shallower کم اب سطحی
superficiality سطحی
surface سطحی
acrotic سطحی
sketchy سطحی
sketchily سطحی
planar سطحی
surfaces سطحی
shallow foundation پی سطحی
shallows کم اب سطحی
decahedral ده سطحی
shallowest کم اب سطحی
sketchier سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
low level سطحی
skin deep سطحی
surface water اب سطحی
floating mine مین سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
surface burning احتراق سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
free moisture رطوبت سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
formal logic قضاوت سطحی
area load بار سطحی
flesh wound زخم سطحی
pier پایه و سطحی
surface burst ترکش سطحی
piers پایه و سطحی
surface charge بار سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
suface wind باد سطحی
polyhedral چند سطحی
split-level چند سطحی
sorption جذب سطحی
ground swell موج سطحی
bounding mine مین سطحی
impact burst ترکش سطحی
surfaces سطحی جلادادن
statical moment لنگر سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
pentahedral پنج سطحی
skin effect اثر سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
adhesion جاذبه سطحی
surface سطحی جلادادن
one level memory حافظه یک سطحی
topdress سطحی ریختن
heptahedral هفت سطحی
surfaced سطحی جلادادن
two level store انباره دو سطحی
surface treatment روکش سطحی
surface treatment عملیات سطحی
surface width عرض سطحی
singed سوختگی سطحی
evaporation تبخیر سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
singe سوختگی سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
singeing سوختگی سطحی
surface treatment اندود سطحی
low level winds بادهای سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface reverbration برگشتهای سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
surface soil خاک سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface tension کشش سطحی
singes سوختگی سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface tensity کشش سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
adsorption کشش سطحی
surface creep خزیدن سطحی
adsorption جذب سطحی
adsorbent جاذب سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
multi level چند سطحی
top soil خاک سطحی
n level logic منطق N سطحی
multilevel چند سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
interfacial tension کشش سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
smattering دانش سطحی
interfacial force کشش سطحی
incisively بطور نافذ بطور زننده
martially بطور جنگی بطور نظامی
improperly بطور غلط بطور نامناسب
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
surface decarburization کربن گیری سطحی
heptahedron جسم هفت سطحی
crazing ترک برداری سطحی
adhesion کشش سطحی پیوستگی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
puppy love عشق سطحی و زودرس
octahedron جسم هشت سطحی
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
density of surface charge چگالی بار سطحی
hokum نمایش سطحی وبد
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
hard surface سخت کردن سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
adhesion force نیروی کشش سطحی
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
adsorb جذب سطحی کردن
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
hard face سخت کردن سطحی
hydrology بررسی ابهای سطحی
capital widening افزایش سطحی سرمایه
hard surfacing سخت گردانی سطحی
carburize سخت گرداندن سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
storm water فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
edp پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
polyhedric چند وجهی چند سطحی
tack coat چسب اندود اندود سطحی
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
flabbily بطور شل و ول
loosely بطور شل یا ول
confusedly بطور در هم و بر هم
atilt بطور کج
transtively بطور
meanly بطور بد
lastingly بطور پا بر جا
streakily بطور خط خط
wetly بطور تر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com