Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
expansibly
بطور قابل انبساط
Other Matches
tensile
قابل انبساط
expandable
قابل انبساط
expansile
قابل انبساط
ductile
قابل انبساط شکل پذیر
expanding cement
سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
capably
بطور قابل
justifiably
بطور قابل تبرئه
justifiably
بطور قابل تصدیق
admissibleness
بطور قابل قبول
flexibly
بطور قابل انحناء
considerably
بطور قابل ملاحظه
remarkably
بطور قابل ملاحظه
interchangeably
بطور قابل معاوضه
noteworthily
بطور قابل ملاحظه
objectionably
بطور قابل اعتراض
divisibly
بطور قابل تقسیم
extricably
بطور قابل تخلیص
explosively
بطور قابل احتراق
interestingly
بطور قابل توجه
perceptibly
بطور قابل درک
laudably
بطور قابل ستایش
reliably
بطور قابل اعتماد
habitably
بطور قابل سکونت
imaginably
بطور قابل تصور
separably
بطور قابل تفکیک
imputably
بطور قابل اسناد
improvably
بطور قابل ترقی
inheritably
بطور قابل توارث
estimably
بطور قابل احترام
eligibly
بطور قابل قبول
excusably
بطور قابل عفو
aposematically
بطور قابل گوشزد
practicably
بطور قابل عبور
praiseworthily
بطور قابل ستایش
presentably
بطور قابل معرفی
tolerably
بطور قابل تحمل
heritably
بطور قابل توارث
comparably
بطور قابل مقایسه
questionably
بطور قابل تردید
inaccessibly
بطور غیر قابل دسترسی
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
inimitably
بطور غیر قابل تقیلد
impregnably
بطور غیر قابل تسخیر
inalienably
بطور غیر قابل انتقال
incalculably
بطور غیر قابل تخمین
irremeable
بطور غیر قابل برگشت
notably
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
immeasurably
بطور غیر قابل پیمایش
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
expansion
انبساط
dilatation
انبساط
distensions
انبساط
distentions
انبساط
pleasures
انبساط
stretches
انبساط
stretched
انبساط
stretch
انبساط
pleasure
انبساط
extension
انبساط
extensions
انبساط
strains
انبساط
strain
انبساط
expansion loop
خم انبساط
distension
انبساط
expansion joint
درز انبساط
tensions
قوه انبساط
free expansion
انبساط ازاد
cubical expansion
انبساط حجمی
companding
انبساط تراکم
heat expansion
انبساط حرارت
expansion diaphragm
دیاگرام انبساط
expansion
گسترش انبساط
evolution of heat
انبساط حرارتی
coefficient of expansion
ضریب انبساط
creep limit
حد انبساط دائمی
expansion
انبساط بسط
tension
قوه انبساط
expandability
قابلیت انبساط
expansibility
قابلیت انبساط
dilation of time
انبساط زمان
expansion coefficient
ضریب انبساط
diastole
انبساط قلبی
dilatation
انبساط حرارتی
dilatability
انبساط پذیری
thermal expansion
انبساط حرارتی
inextension
عدم انبساط
expansiveness
انبساط پذیری
expansion point
درز انبساط
distensible
انبساط پذیر
distensibility
قابلیت انبساط
expansion rate
اهنگ انبساط
expansion of universe
انبساط جهان
dilatation
درز انبساط
expansion heat
حرارت انبساط
inextensibility
انبساط ناپذیری
invar struts
قطعات فلزی ضد انبساط
elater
خاصیت انبساط و گسترش
characteristic expansion time
زمان شاخص انبساط
nephelauxetic effect
اثر انبساط ابرالکترونی
brake expander mechanism
مکانیزم انبساط ترمز
coefficient of thermal expansion
ضریب انبساط حرارتی
dilatability
قابلیت انبساط یا اتساع
expansible
کش امدنی انبساط پذیر
thermal coefficient of expansion
ضریب انبساط حرارتی
d.muscle
ماهیچه انبساط دهنده
strain limit
حد تناسب میان تنش و انبساط
extensometer
دستگاه اندازه گیری انبساط
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
dilatometer
دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
volume change of concrete
تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
fixed bridge
پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
invar
الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
martially
بطور جنگی بطور نظامی
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
achalasia
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
joule kelvin effect
انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
sensible
قابل درک قابل رویت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
achievable
قابل وصول قابل تفریق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
compensating port
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
confusedly
بطور در هم و بر هم
flabbily
بطور شل و ول
streakily
بطور خط خط
atilt
بطور کج
loosely
بطور شل یا ول
meanly
بطور بد
lastingly
بطور پا بر جا
transtively
بطور
wetly
بطور تر
nutritiously
بطور مغذی
tolerably
بطور میانه
briefly
بطور خلاصه
numerously
بطور متعدد
affectingly
بطور موثر
vitally
بطور ضروری
parenthetic
بطور معترضه
negligibly
بطور جزئی
movingly
بطور موثر
forcefully
بطور موثر
superficially
بطور سطحی
alternately
بطور متبادل
niceand
بطور رضایتبخش
to sum up
بطور خلاصه
concisely
بطور مختصر
numbly
بطور بیحس
impressively
بطور موثر
elaborately
بطور کامل
currently
بطور جاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com