Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
coherently
بطور متصل
connectedly
بطور متصل
Other Matches
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
incisively
بطور نافذ بطور زننده
martially
بطور جنگی بطور نظامی
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
conjunct
متصل
on line
متصل
contiguous
متصل
connected
متصل
joint
متصل
continuous
متصل
anchored
متصل به
clung
متصل
adjoin
متصل کردن
cartridges
بخش متصل
lacer
متصل کننده
connects
متصل کردن
interlocked
متصل شدن
connect
متصل کردن
engagedness
متصل بهم
link
متصل کردن
off line
غیر متصل
connecting arrangement
ترتیب متصل
pans
متصل کردن
adjoins
متصل کردن
interlock
متصل شدن
connector
متصل کننده
adjacent span
دهانه متصل
interlocking
متصل شدن
interlocks
متصل شدن
ligature
دخشههای متصل
coupler
متصل کننده
colligate
متصل کردن
connective
متصل کننده
pan
متصل کردن
pan-
متصل کردن
adjoined
متصل کردن
attachments
نمائات متصل
basifixed
متصل در پایه
applying
متصل کردن
tie down
متصل کردن
interurban
متصل بشهر ها
joggle
متصل کردن
joggled
متصل کردن
joggles
متصل کردن
adjacent span
دهانه متصل
splicer
متصل کننده
syndetic
متصل شده
joggling
متصل کردن
apply
متصل کردن
join
متصل کردن
cartridge
بخش متصل
tying
متصل کننده
male connector
متصل کننده نر
fixed shell
گلوله متصل
joins
متصل کردن
joined
متصل کردن
applies
متصل کردن
connected load
بار متصل شده
enjoining
بهم متصل کردن
enjoins
بهم متصل کردن
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
connected load
بار خارجی متصل
enjoin
بهم متصل کردن
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
enjoined
بهم متصل کردن
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
corbel-course
زیر سری متصل
abut
متصل بودن یاشدن
abuts
متصل بودن یاشدن
abutted
متصل بودن یاشدن
splices
باهم متصل کردن
spliced
باهم متصل کردن
splice
باهم متصل کردن
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
splicing
باهم متصل کردن
pin
متصل کردن به گیرافتادن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
adjoin
افزودن متصل شدن
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
adjoined
افزودن متصل شدن
adjoins
افزودن متصل شدن
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
chockablock
بهم متصل وپیوسته
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
shafting
میله بهم متصل
catenate
پیوستن متصل کردن
connexions
اتصال یا چیزی که متصل میشود
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
connection
اتصال یا چیزی که متصل میشود
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
continous
متصل متوالی بدون وقفه
ligature
دو یاچند حرف متصل بهم
catena
سریهای متصل شده concatenate
concatenated data set
مجموعه داده ها متصل شده
interconnection
بخش ماده متصل به دو وسیله
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
untapped
<adj.>
متصل نشده
[در وسط مدار]
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
camshaft
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
camshafts
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
stemson
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
faceplate
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
interplane strut
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
associated document
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
associated file
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
ca
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
AUI connector
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
direct objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shared
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shares
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
bobber
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
organometallic
ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
microprocessors
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
microprocessor
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
connector
در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
ganged
وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
GND
مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
Dialer
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
wrist pin
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
low power standby
خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
multilayer
تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
back end server
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
conferencing
بحث بین کاربران راه دور با استفاده از کامپیوترهای متصل به هم با مودم یا شبکه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com