English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
occultly بطور پوشیده یا پنهان
Other Matches
hidden پنهان کرده شده پوشیده
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
painted پوشیده
inapparent پوشیده
larvated پوشیده
overcast پوشیده
crested پوشیده
feathered پوشیده
latent پوشیده
occult پوشیده
impenetrable پوشیده
recondite پوشیده
dressed پوشیده
florid پوشیده از گل
covert پوشیده
crypto پوشیده
shaded پوشیده
furry خز پوشیده
defilade پوشیده
furriest خز پوشیده
veiled پوشیده
privates پوشیده
private پوشیده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
martially بطور جنگی بطور نظامی
incisively بطور نافذ بطور زننده
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
improperly بطور غلط بطور نامناسب
feathery پوشیده ازپر
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
uncovered غیر پوشیده
plumbeous پوشیده از سرب
shod کفش پوشیده
covert پوشیده پوشپر
storehouses انبار سر پوشیده
storehouse انبار سر پوشیده
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
glace پوشیده ازشکر
verrucose پوشیده از گندمه
verrucous پوشیده از گندمه
overgrown with plants پوشیده از گیاه
masked epilepsy صرع پوشیده
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
latent defect نقض پوشیده
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
ivied پوشیده از پاپیتال
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
blotchy پوشیده از لکه
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
grassy پوشیده از چمن
secret اسرارامیز پوشیده
mystic sense معنی پوشیده
secrets اسرارامیز پوشیده
concealed پوشیده شده
snowy پوشیده از برف
masked depression افسردگی پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
covered space فضای پوشیده
robed in bleck سیاه پوشیده
surmounted with snow پوشیده از برف
scurvy پوشیده از شوره
cryptogenous پوشیده سبب
solvated حلال پوشیده
snow clad برف پوشیده
cryptonimous پوشیده نام
covered space فضای سر پوشیده
rolling country زمین پوشیده
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
bosky پوشیده از بوته
covered approach مسیر پوشیده
sadly dressed جامه غم پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
cryptical پوشیده مرموز
habilitate لباس پوشیده
covered position موضع پوشیده
cryptonym نام پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
beetle پوشیده شدن
acloud پوشیده از ابر
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
bosky پوشیده ازبیشه
cloudy پوشیده از ابر
shrubby پوشیده از بوته
armor basis پوشیده با زره
beetles پوشیده شدن
ram cache RA پنهان
delitescent پنهان
latent پنهان
occult پنهان
benined the curtain پنهان
jackes پنهان
cryptical پنهان
perdu or due پنهان
abstruse پنهان
cryptic پنهان
hidden line خط پنهان
cryptically پنهان
perdue پنهان
hugger mugger پنهان
backdoor پنهان
veiled پنهان
perdu پنهان
squamose پوشیده از فلس یاپولک
ermined جامه قاقم پوشیده
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
covered approach راه نفوذی پوشیده
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
woody چوبی پوشیده از چوب
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
solvated proton پروتون حلال پوشیده
dressed inred جامه سرخ پوشیده
in mourning جامه ماتم پوشیده
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
he wears black سیاه پوشیده است
rich clad جامه فاخر پوشیده
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
incog پوشیده بانام عوضی
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
woolfell پوست پوشیده ازپشم
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
gesso سطح پوشیده از بتونه
woolskin پوست پوشیده ازپشم
bushed ازبوته پوشیده شده
dissimulating پنهان کردن
absconds پنهان شدن
absconding پنهان شدن
to be in hiding پنهان ماندن
conceal پنهان کردن
abscond پنهان شدن
fudges پنهان شدن
fudged پنهان شدن
dissimulates پنهان کردن
fudge پنهان شدن
closet پنهان کردن
closeted پنهان کردن
shadow پنهان کردن
to keep dark پنهان ماندن
closets پنهان کردن
hide پنهان کردن
hide پنهان شدن
absconded پنهان شدن
closeting پنهان کردن
conceals پنهان کردن
dissimulate پنهان کردن
booby-trapping پنهان تله
Just between you and me. . . از شما چه پنهان …
secreted پنهان کردن
shadows پنهان کردن
secretes پنهان کردن
booby-trap پنهان تله
booby-trapped پنهان تله
secreting پنهان کردن
disguise پنهان کردن
disguised پنهان کردن
booby trap پنهان تله
to lie hid پنهان ماندن
disguises پنهان کردن
secrete پنهان کردن
hides پنهان کردن
to be in hiding پنهان بودن
dissimulated پنهان کردن
shadowed پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
hides پنهان شدن
under cover <idiom> پنهان شدن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
booby-traps پنهان تله
lay low <idiom> پنهان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com