Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
Other Matches
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
launching
اجرای حمله شروع عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
launch
اجرای حمله شروع عملیات
launched
اجرای حمله شروع عملیات
frustrations
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
supervening impossibility of performance
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
frustrated contract
قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
بیک حمله دریک حمله
hysterogenic
حمله تشنجی شبیه حمله
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
front line
خط حمله خط حمله یادفاع
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
runs
اجرای
run
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
administer justice
اجرای عدالت
enforcement of a judgment
اجرای حکم
parallel run
اجرای موازی
program execution
اجرای برنامه
budget execution
اجرای بودجه
administration of justice
اجرای عدالت
dry run
اجرای ازمایشی
carry out the obligations
اجرای تعهدات
ground work
اجرای فن در خاک
rerun
اجرای مجدد
plan implementation
اجرای برنامه
conduct of fire
اجرای تیراندازی
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
use
اجرای چیزی
conduct of fire
اجرای اتش
concurrent execution
اجرای همزمان
performance of a contract
اجرای قرارداد
post strike
بعد از اجرای تک
test run
اجرای ازمایشی
machine run
اجرای ماشین
execution of wills
اجرای وصایا
auto da fe
اجرای رای
concurrently
اجرای همزمان
uses
اجرای چیزی
execution of judgments
اجرای احکام
test run
اجرای ازماینده
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
checks
اجرای خشک یک برنامه
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
war game
اجرای بازی جنگ
task force
نیروی اجرای عملیات
task forces
نیروی اجرای عملیات
checked
اجرای خشک یک برنامه
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
techniques
روش یا فن اجرای کار
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
task element
عنصر اجرای عملیات
wargaming
اجرای بازی جنگ
by the number
اجرای فرمان با شماره
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
check
اجرای خشک یک برنامه
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
technique
روش یا فن اجرای کار
self aid
اجرای کمکهای اولیه
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
desk
اجرای خشک برنامه
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
desks
اجرای خشک برنامه
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
multitasking
اجرای چندین کار
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
multi tasking
اجرای چندین کار
concept of operations
روش اجرای عملیات
final process
دستور اجرای حکم
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
ambuscade
دام محل اجرای کمین
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
besetting
حمله پی در پی
epileptic fit
حمله
fit
حمله
forays
حمله
fittest
حمله
fits
حمله
impugnment
حمله
inroad
حمله
onrush
حمله
offense
حمله
foray
حمله
impugnation
حمله
ictys
حمله
offense,etc
حمله
campaign
حمله
campaigned
حمله
campaigning
حمله
campaigns
حمله
falling sickness
حمله
offenses
حمله
offence
حمله
onslaught
حمله
spells
حمله
assailment
حمله
counter
حمله
countered
حمله
countering
حمله
attacked
حمله
assaults
حمله
onslaughts
حمله
offensive
<adj.>
حمله
spelled
حمله
attack
حمله
offensives
حمله
spell
حمله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com