Dictiornary-Farsi | بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
It is no use crying over spilt milk . <proverb>	بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.


Other Matches

crying is useless	گریه سودی ندارد
he should better to led than	باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
Laugh and the world laghs with you, weep and you w. <proverb>	بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb>	بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
weeping succeeds laughter	گریه پس ازخنده می اید از پی خنده گریه است
sob	گریه گریه کردن
sobs	گریه گریه کردن
sobbing	گریه گریه کردن
sobbed	گریه گریه کردن
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb>	کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.	معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
he is second to none	دومی ندارد بالادست ندارد
greets	گریه
greeted	گریه
tear	گریه
greet	گریه
tears	گریه
bawls	گریه
bawling	گریه
bawled	گریه
bawl	گریه
weeping	گریه
To begin to weep . to burst into tears .	گریه افتا دن
bemoans	گریه کردن
sobs	بغض گریه
sobbing	بغض گریه
slobber	گریه بچگانه
weeping	گریه کننده
bemoaned	گریه کردن
weeper	گریه کننده
giving	گریه کردن
bemoan	گریه کردن
crybabies	زود گریه کن
tear-jerker	گریه انگیز
crybaby	زود گریه کن
tear-jerkers	گریه انگیز
bemoaning	گریه کردن
sobbed	بغض گریه
musk cat	گریه زیاد
they mingle their tears	با هم گریه می کنند
f. tears	گریه زورکی
slobbered	گریه بچگانه
gives	گریه کردن
give	گریه کردن
tearjerker	گریه اور
sob	بغض گریه
tear jerking	گریه اور
slobbering	گریه بچگانه
slobbers	گریه بچگانه
weep	گریه کردن
weeps	گریه کردن
cry	فریاد گریه
cry	گریه کردن
cries	گریه کردن
to pipe one's eye	گریه کردن
cries	فریاد گریه
benefiting	فایده
profit	فایده
profits	فایده
profited	فایده
gainings	فایده
value in use	فایده
fruit	فایده
fruits	فایده
futile	بی فایده
advantage	فایده
unprofitable	بی فایده
perquisites	فایده
perquisite	فایده
boot	فایده
return [on something]	فایده
utility	فایده
using	فایده
unavailing	بی فایده
useless	بی فایده
use	فایده
inefficacious	بی فایده
disadvantageous	بی فایده
of no a withou	بی فایده
benefit	فایده
shotten	بی فایده
worthless	بی فایده
uses	فایده
benefited	فایده
wasteful	بی فایده
sob story	داستان گریه اور
to play the woman	گریه کردن ترسیدن
to gulp down ones tears	گریه رادرگلوحبس کردن
boohoos	هقهق گریه کردن
sob stories	داستان گریه اور
he wept involuntarily	بی اختیار گریه کرد
To weep and wail .	گریه وزاری کردن
boohoo	هقهق گریه کردن
boohooed	هقهق گریه کردن
boohooing	هقهق گریه کردن
avail	فایده بخشیدن
avail	فایده استفاده
marginal utility	فایده نهائی
marginal benefit	فایده نهائی
inutility	چیز بی فایده
inefficaciously	بطور بی فایده
What is the use ? what good wI'll it do ?	فایده اش چیست ؟
gain	فایده بردن
gains	فایده بردن
utility	سود فایده
disutility	عدم فایده
profited	فایده رساندن
cost benefit ratio	نسبت فایده
benefit cost analysis	تحلیل فایده
gained	فایده بردن
benefiting	:فایده رساندن
benefit	:فایده رساندن
uselessly	بطور بی فایده
benefit	فایده بردن
good	خیر فایده
utilitarianism	فایده گرائی
profits	فایده رساندن
profits	فایده منفعت
benefited	:فایده رساندن
ineffectually	بطور بی فایده
benefited	فایده بردن
profited	فایده منفعت
unremunerative	بی فایده بیسود
profit	فایده رساندن
profit	فایده منفعت
benefiting	فایده بردن
mourns	ماتم گرفتن گریه کردن
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb>	گریه بر هر درد بى درمان دواست .
mourned	ماتم گرفتن گریه کردن
mourn	ماتم گرفتن گریه کردن
To burst into tears (laughter).	زیر گریه ( خنده ) زدن
diminishing utility	اصل فایده نزولی
to boot	فایده و سود داشتن
diminishing marginal utility	فایده نهایی نزولی
benefit cost ratio	نسبت فایده به هزینه
benefitical	منتفع فایده برنده
benefic	فایده برنده نیکوکار
It benefits the people .	فایده اش به مردم می رسد
white elephants	گران و پر خرج و کم فایده
to f. a dead horse	کوشش بی فایده کردن
useless	عاری از فایده باطله
white elephant	گران و پر خرج و کم فایده
sob	همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
She wept herself to sleep .	آنقدر گریه کرد تا خوابش برد
sobbed	همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing	همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobs	همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
She looks pathetic in that dress .	این لباس به تنش گریه می کند
to plough sands	کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
to plough the sand	کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?	تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.	ماندن او در اینجا بی فایده است
to turn on the waters	یکدفعه شروع به گریه کردن [اصطلاح روزمره]
It is written for our benefit	نوشته کردن برای ما فایده دارد
I made a lot of profit in the deal .	دراین معامله فایده زیادی بردم
land poor	دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
current expenditure	هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
capital expenditure	هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
You wI'll benefit by this book .	از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
utilitarianism	بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
hysterics	حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
flicker free	ی ندارد
he is not of that stamp	را ندارد
there is no style about her	ندارد
there is no limit to it	حد ندارد
it does not weigh with me	ندارد
futilitarian	کسی که معتقد است کوشش بشر بی فایده وبی نتیجه است
no matter	اهمیت ندارد
dont mention it	اهمیت ندارد
he has no excuse what	عذری ندارد
No problem at all. It is quite all right .	مانعی ندارد
it does not matter	اهمیت ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .	مقصودی ندارد
it is nothing out of the way	غرابتی ندارد
his hat cover his fanily	هیچکس را ندارد
no object	اهمیت ندارد
It is no trouble at all.	زحمتی ندارد
he has nothing of his own	چیزی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .	عیب ندارد
he has an a. to grind	غرضی ندارد
there is no limit to it	اندازه ندارد
he hasno notion of going	سر رفتن ندارد
he has no temperature to day	امروز تب ندارد
he is out of huomor	دماغ ندارد
he has no manners	اداب ندارد
Nothing is quite impossible.	کارنشد ندارد
he has nostomach for the fight	سر دعوا ندارد
it is a soft snap	کاری ندارد
Don’t mention it.	قابلی ندارد.
it lacks soul	روح ندارد
it is of no weight	قدرواهمیتی ندارد
it is well enough	عیبی ندارد
hadn't	ندارد نبایستی
it is nothing new	تازگی ندارد
strewn	ریختن
to take to one's legs	ریختن
strews	ریختن
affose	ریختن
affuse	ریختن
affution	ریختن