Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
under the guize of
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
Other Matches
under the plea of
بعنوان به بهانه
forelady
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
knight of the shears
درزی
fashioner
درزی
commissural
درزی
ninth part of a man
درزی
sutural
درزی
commisural
درزی
in the costume of
درلباس درزی
butt seam weld
جوشکاری درزی
butt welding
جوشکاری درزی
circular seam welding
جوشکاری درزی کمانهای
lapped seam welding
جوشکاری درزی رویهم
double i butt weld
جوش درزی ای دوبل
resistance seam welding
جوشکاری درزی مقاومتی
put off
بهانه
excuses
بهانه
excused
بهانه
comeback
بهانه
alibis
بهانه
alibi
بهانه
peg
بهانه
pretext
بهانه
pleas
بهانه
fiction
بهانه
plea
بهانه
fictions
بهانه
pegs
بهانه
cover shame
بهانه
excuse
بهانه
essoin
بهانه
allegations
بهانه
allegation
بهانه
subterfuges
بهانه
subterfuge
بهانه
excusing
بهانه
comebacks
بهانه
pretexts
بهانه
guize
بهانه
pretense
بهانه ادعا
persnickety
بهانه گیر
pretexts
بهانه اوردن
pernickety
بهانه گیر
factitious
بهانه کننده
pretext
بهانه اوردن
evasions
بهانه حیله
feigner
بهانه انگیز
evasion
بهانه حیله
To find fault.
بهانه گرفتن
to gain time
به بهانه گذراندن
fetch
بهانه طفره
to pretend an excuse
بهانه کردن
To make excuses . To quibble.
بهانه کردن
under the d. of
به بهانه درلفافه
under the mask of
به بهانه در لفافه
To look for a pretext ( an excuse ).
پی بهانه گشتن
To trump uo an excuse.
بهانه براشیدن
masks
لفافه بهانه
mask
لفافه بهانه
finicky
بهانه گیر
pretenses
بهانه ادعا
to offer an excuse
بهانه انگیختن
under the pretence of illness
به بهانه نا حوشی
fetched
بهانه طفره
fetches
بهانه طفره
alibis
بهانه اوردن
alibi
بهانه اوردن
pretence
بهانه ادعا
pretences
بهانه ادعا
nitpicking
بهانه گیری
he is ready at excuses
برای بهانه انگیزی
feignedly
ازروی بهانه باتزویر
excuseless
بهانه برمدار نبخشیدنی
feigningly
از روی بهانه یا تزویر
dissembled
وانمودکردن بهانه کردن
dissemble
وانمودکردن بهانه کردن
dissembling
وانمودکردن بهانه کردن
purporst
بهانه مفهوم شدن
dissembles
وانمودکردن بهانه کردن
to a ignorance
نادانی بهانه کردن
inexcusable
بدون بهانه نبخشیدنی
an implausible excuse
بهانه یا عذر غیر موجه
to pretend an excuse
عذر برانگیختن بهانه انگیختن
HE has plenty of excuses who is in search of trick.
<proverb>
ییله جو را بهانه بسیار است .
A fusspot.
آدم بهانه گیر (ایرادی )
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
There is no fault to find with my work.
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
picked quarrel
نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
essoin
بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
undwe the t. of
بعنوان
by way of
بعنوان
preparatorily
بعنوان تهیه
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
armlet
بازوبند
[بعنوان جواهر]
under the notion of
بعقیده بفکر بعنوان
co-opted
بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharge
بعنوان جریمه گرفتن
surcharges
بعنوان جریمه گرفتن
supervisory
بعنوان بررسی کننده
co opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts
بعنوان همقطار پذیرفتن
pattern
بعنوان الگو بکاربردن
co optation
پذیرفتن بعنوان همکار
co option
پذیرفتن بعنوان همکار
patterns
بعنوان الگو بکاربردن
co-opting
بعنوان همقطار پذیرفتن
as
بهمان اندازه بعنوان مثال
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
tax incentive
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
marks
بعنوان سیگنال استفاده میکند
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
parent
بعنوان والدین عمل کردن
to take something as a joke
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
instances
بعنوان مثال ذکر کردن
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
I pulled him by the ears.
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
Mountaineering . Mountain - climbing .
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
instance
بعنوان مثال ذکر کردن
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
taskwork
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to forfeit something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
to tutor
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
lapboard
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
He has been exposed as a traitor.
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
To stipulate.
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
patterns
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
to forfeit something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to lose something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
bag
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bags
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
head hunt
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
eryngo
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
queen of
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
Pickles are often eaten as a relish .
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
aperitif
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
to pretend illness
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
glass wool
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
prize fellow
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
cereal
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cut-out
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
cereals
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cut-outs
روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
cryoelectronic storage
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
grand tour
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
scrim
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com