Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
English
Persian
plateful
بقدر یک بشقاب
platefuls
بقدر یک بشقاب
plate
بقدر یک بشقاب
plates
بقدر یک بشقاب
Other Matches
as much as
بقدر,
sackful
بقدر یک گونی
shovelful
بقدر یک بیلچه
pocketful
بقدر یک جیب
pocketfuls
بقدر یک جیب
roomful
بقدر یک اتاق پر
roomfuls
بقدر یک اتاق پر
to the number of 0
بقدر هفتاد
spadeful
بقدر یک بیل
for
درمدت بقدر
plentifully
بقدر کفایت
glassful
بقدر یک لیوان
skep
بقدر یک سبد
adequately
بقدر کافی
sufficiently
<adv.>
بقدر کافی
adequately
[sufficiently]
<adv.>
بقدر کافی
sufficiently
بقدر کفایت
sufficiently
<adv.>
بقدر کفایت
adequately
[sufficiently]
<adv.>
بقدر کفایت
pail
بقدر یک سطل
pails
بقدر یک سطل
plates
:بشقاب
plate
:بشقاب
vessels
رگ بشقاب
vessel
رگ بشقاب
dishes
بشقاب
dish
بشقاب
a plate
یک بشقاب
pl
بشقاب
i have had sufficientfor
بقدر کفایت خوردم
teacupful
بقدر یک فنجان چای
pricks
زخم بقدر سرسوزن
pricking
زخم بقدر سرسوزن
pricked
زخم بقدر سرسوزن
prick
زخم بقدر سرسوزن
dish out
در بشقاب خوردن
paper plate
بشقاب کاغذی
platelike
بشقاب مانند
platy
شبیه بشقاب
Frisbee
بشقاب پرنده
There is a plate missing.
یک بشقاب کم است.
Frisbees
بشقاب پرنده
flying saucers
بشقاب پرنده
flying saucer
بشقاب پرنده
platters
بشقاب بزرگ
saucer
بشقاب کوچک
discs
بشقاب سوپاپ
disc
بشقاب سوپاپ
dishes
در بشقاب ریختن
dish
در بشقاب ریختن
UFO
بشقاب پرنده.
saucers
بشقاب کوچک
UFOs
بشقاب پرنده.
platter
بشقاب بزرگ
copperplate
بشقاب مسی
scoop
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
teaspoonsful
بقدر یک قاشق چای خوری
scooped
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scooping
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
duly
حسب الوفیفه بقدر لازم
scoops
بقدر یک چمچه بیرون اوردن
tablespoonful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls
بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonsful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonful
بقدر یک قاشق چای خوری
here is bread in plenty
نان بقدر کفایت هست
teaspoonfuls
بقدر یک قاشق چای خوری
it is plenty good enough
بقدر کفایت خوب است
monomolecular
دارای صخامت بقدر یک ملکول یک ملکولی
The plate is chipped.
لبه بشقاب پریده است
paten
بشقاب نان عشای ربانی
faceplate
چرخ لنگر بشقاب لب تخت
brattle
صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
My tea is not cool enough to drink.
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
plate rack
جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
Could we have a plate please?
ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
willowware
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
muffin
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffins
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
tun
بقدر یک بشکه ادم یا چیز بشکه مانند
clatter
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattering
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatters
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com