English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (5 milliseconds)
English Persian
teacupful بقدر یک فنجان چای
Other Matches
as much as بقدر,
drinking glass فنجان
cupule فنجان
cotyla فنجان
calices فنجان
a cup یک فنجان
acetabulum فنجان
cupfuls فنجان
cupful فنجان
mazard پیاله فنجان
calix پیاله فنجان
plates بقدر یک بشقاب
plate بقدر یک بشقاب
teacups فنجان چای
teacup فنجان چای
glassful بقدر یک لیوان
pannikin فنجان فلزی
plentifully بقدر کفایت
sackful بقدر یک گونی
adequately [sufficiently] <adv.> بقدر کافی
sufficiently <adv.> بقدر کفایت
adequately [sufficiently] <adv.> بقدر کفایت
cup of tea فنجان چای
Absolutely disproportionate [totally] فیل و فنجان
cuppa یک فنجان چای
to the number of 0 بقدر هفتاد
thimblerigger فنجان باز
spadeful بقدر یک بیل
skep بقدر یک سبد
shovelful بقدر یک بیلچه
sufficiently <adv.> بقدر کافی
pails بقدر یک سطل
roomful بقدر یک اتاق پر
pocketfuls بقدر یک جیب
pocketful بقدر یک جیب
pail بقدر یک سطل
cupped فنجان پیاله
sufficiently بقدر کفایت
cupped فنجان گذاشتن
cups فنجان پیاله
roomfuls بقدر یک اتاق پر
cups فنجان گذاشتن
for درمدت بقدر
adequately بقدر کافی
cup فنجان پیاله
plateful بقدر یک بشقاب
cup فنجان گذاشتن
platefuls بقدر یک بشقاب
cupped بشکل فنجان دراوردن
tea cup فنجان چای خوری
cups بشکل فنجان در اوردن
cupped بشکل فنجان در اوردن
What about a cup of tea? با یک فنجان چای چطوری ؟
cup بشکل فنجان در اوردن
cup بشکل فنجان دراوردن
cups بشکل فنجان دراوردن
pricked زخم بقدر سرسوزن
pricks زخم بقدر سرسوزن
demitasse فنجان قهوه خوری
prick زخم بقدر سرسوزن
i have had sufficientfor بقدر کفایت خوردم
pricking زخم بقدر سرسوزن
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
teaspoonfuls بقدر یک قاشق چای خوری
as different as chalk and cheese <idiom> مثل فیل و فنجان [متفاوت]
teaspoonsful بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonsful بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls بقدر یک قاشق سوپ خوری
scoops بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scooping بقدر یک چمچه بیرون اوردن
scooped بقدر یک چمچه بیرون اوردن
tablespoonful بقدر یک قاشق سوپ خوری
scoop بقدر یک چمچه بیرون اوردن
it is plenty good enough بقدر کفایت خوب است
it a day روزی یک فنجان چای خوری
tea cloth دستمال برای خشکاندن فنجان ها
teabowl فنجان چای خوری بی دسته
here is bread in plenty نان بقدر کفایت هست
duly حسب الوفیفه بقدر لازم
teaspoonful بقدر یک قاشق چای خوری
Shall I pour you a cup of tea? برایتان یک فنجان چای بریزم ؟
I could do with a cup of coffee. از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
A cup of tea with lemon, please. لطفا یک فنجان چای با لیمو ترش.
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
monomolecular دارای صخامت بقدر یک ملکول یک ملکولی
My tea is not cool enough to drink. چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
cups حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cupped حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cup حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
tun بقدر یک بشکه ادم یا چیز بشکه مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com