Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
English
Persian
complimentary
بلیط افتخاری
Other Matches
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
honorary
افتخاری
honorary consul
کنسول افتخاری
honorarily
بطور افتخاری
preferment
مقام افتخاری
courtes title
لقب افتخاری
honorary
درجه افتخاری
titular
ناشی از لقب رسمی افتخاری
constructive credit
اعطای پایان نامه افتخاری به کسی
tickets
بلیط
elder hard
سر بلیط
ticket
بلیط
passes
بلیط
pass
بلیط
passed
بلیط
meal ticket
بلیط غذا
return tickets
بلیط دوسره
booking clerk
بلیط فروش
deadhead
بی بلیط سفرکردن
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
بلیط دوسره
rain check
بلیط باران
trip ticket
بلیط مسافرت
meal tickets
بلیط غذا
commutation ticket
بلیط با تخفیف
return ticket
بلیط دوسره
season tickets
بلیط فصلی
hares
مسافر بی بلیط
stubs
ته بلیط کوتوله
tickets
بلیط منتشرکردن
stubbing
ته بلیط کوتوله
stubbed
ته بلیط کوتوله
stub
ته بلیط کوتوله
tokens
بلیط ورود
season ticket
بلیط فصلی
ticket
بلیط منتشرکردن
token
بلیط ورود
hare
مسافر بی بلیط
tickets
بلیط دار کردن
to queue
[line]
up for tickets
برای بلیط در صف ایستادن
return ticket
بلیط رفت و برگشت
cards
کارت ویزیت بلیط
card
کارت ویزیت بلیط
box office
باجه بلیط فروشی
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
show your ticket to him
بلیط خودراباونشان دهید
box offices
باجه بلیط فروشی
ticket
بلیط دار کردن
day return
بلیط رفتو برگشت
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
bookable
بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
show him your ticket
بلیط خودرا باو نشان دهید
grille
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
grilles
شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
There are a few tickets left for tonight .
چند بلیط برای امشب مانده
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box offices
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
travel agent
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
travel agents
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
fare dodger
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
gatecrashers
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrasher
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com