English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
hydropath establishment بنگاه اب درمانی
hydrotherapeutic بنگاه اب درمانی
Other Matches
hydropathic اب درمانی
physiotherapy تن درمانی
physical therapy تن درمانی
remedial درمانی
hydrotherapy اب درمانی
therapeutic درمانی
group therapy گروه درمانی
kinesiotherapy جنبش درمانی
role therapy نقش درمانی
chemotherapy شیمی درمانی
psychotherapy روان درمانی
semantic therapy معنا درمانی
speech therapy گفتار درمانی
logopedics گفتار درمانی
radiotherapy پرتو درمانی
religious therapy دین درمانی
relaxation therapy ارمش درمانی
milieu therapy محیط درمانی
insight therapy بینش درمانی
music therapy موسیقی درمانی
immunotherapy ایمن درمانی
hypnotherapy هیپنوتیسم درمانی
hydropathist متخصص اب درمانی
gestalt therapy گشتالت درمانی
family therapy خانواده درمانی
electrotherapy برق درمانی
physical therapy ورزش درمانی
convulsive therapy تشنج درمانی
play therapy بازی درمانی
reality therapy واقعیت درمانی
recreation therapy سرگرمی درمانی
behavior therapy رفتار درمانی
art therapy هنر درمانی
therapeutic millieu محیط درمانی
will therapy اراده درمانی
narcotherapy تخدیر درمانی
thermotherapy حرارت درمانی
homeopathy همسان درمانی
therapeutic impasse بن بست درمانی
homoeopathy [British] همسان درمانی
therapeutic community اجتماع درمانی
firmest بنگاه
businesses بنگاه
business بنگاه
corporation بنگاه
institution بنگاه
firms بنگاه
firmer بنگاه
firm بنگاه
corporations بنگاه
concerns بنگاه
instituting بنگاه
establishment بنگاه
concern بنگاه
institute بنگاه
establishments بنگاه
institutes بنگاه
instituted بنگاه
ambulatory psychotherapy روان درمانی سر پایی
balneology علم استحمام درمانی
direct psychotherapy روان درمانی رهنمودی
nondirective psychotherapy روان درمانی بی رهنمود
reconstructive psychotherapy روان درمانی بازساختی
psychagogy روان درمانی رهنمودی
directive psychotherapy روان درمانی رهنمودی
curative دارای خاصیت درمانی
cerebral electrotherapy برق درمانی مغزی
carpooling center [American E] بنگاه همسفری
mont de piete بنگاه رهنی
pawnshop بنگاه رهنی
news agency بنگاه خبرگزاری
head-hunter بنگاه کاریاب
head-hunters بنگاه کاریاب
news agencies بنگاه خبرگزاری
state enterprise بنگاه دولتی
industrial concern بنگاه صنعتی
business enterprise بنگاه تجاری
enterprise بنگاه اقتصادی
business enterprise بنگاه بازرگانی
enterprises بنگاه اقتصادی
pawnbrokers بنگاه رهنی
institute بنداد بنگاه
pawnbroker بنگاه رهنی
instituting بنداد بنگاه
competitive firm بنگاه رقابتی
instituted بنداد بنگاه
serviced بنگاه سرویس
foundation بنیان بنگاه
service بنگاه سرویس
exchange service بنگاه معاوضه
institutes بنداد بنگاه
brief psychotherapy روان درمانی کوتاه مدت
hospitalization پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
representative firm بنگاه تولیدی نمونه
institution اصل حقوقی بنگاه
enterprises موسسه یا بنگاه اقتصادی
settlement حل و فصل توافق بنگاه
settlements حل و فصل توافق بنگاه
enterprise موسسه یا بنگاه اقتصادی
rectorate ریاست بنگاه مذهبی
real estate agency بنگاه معاملات املاک
nonprofit firm بنگاه غیر انتفاعی
pawnbroker دلال در بنگاه رهنی
pawnbrokers دلال در بنگاه رهنی
hacienda بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
outclearing فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
open shop بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
two input firm بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
user cost of capital هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
BBC مخفف بنگاه سخن پراکنی بریتانیا
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
subvention اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
imperial institute بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com