English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
conversion price بهای تبدیل
Other Matches
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price بهای کاسته بهای تخفیف دار
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
at a low price بهای کم
for به بهای
unit price بهای واحد
probability cost بهای احتمالی
all in price بهای کامل
at a great penny worth به بهای زیاد
cash price بهای نقدی
fancy price بهای تفننی
book value بهای دفتری
break up price بهای تصفیه
fancy price بهای گزاف
face value بهای اسمی
reserve price بهای قطعی
resonable price بهای عادله
nominal value بهای اسمی
fee بهای واحد
trade price بهای تجارتی
cost of construction بهای ساختمان
reduced price بهای نازل
nominal price بهای اسمی
money worth بهای پول
break up price بهای انحلال
retail price بهای خرده فروشی
below par کمتر از بهای اسمی
declared value بهای اعلام شده
resale price بهای خرده فروشی
contratual rent اجاره بهای مقطوع
eric خون بهای ایرلندی
par بهای رسمی سهم
above par بالاتر از بهای اسمی
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
share list صورت بهای سهام شرکتها
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
dispraise از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
upset price کمترین بهای مقطوع درهراج
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
the price was not reasonable بهای ان معقول بنظر نمیرسید
cost and freight قیمت و بهای حمل و نقل
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good بهای کالا را در روی ان نوشتن
spot price بهای جنس در معامله نقدی
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
to take something off and pric اندکی از بهای چیزی کاستن
to compound قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
the price was not reasonable بهای گزافی بران گذاشته بودند
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
at par قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
how is sugar بهای قندچیست قند درچه حال است
price as natural ice یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
revalorization اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
feminality طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
changed تبدیل
alteration تبدیل
adapter تبدیل
change تبدیل
conversions تبدیل
transformation تبدیل
panification تبدیل
changes تبدیل
modification تبدیل
permutations تبدیل
permutation تبدیل
interconversion تبدیل
converted تبدیل
reduce تبدیل
converts تبدیل
move تبدیل
shift تبدیل
convert تبدیل
reducing تبدیل
reduces تبدیل
converting تبدیل
transform تبدیل
reducer تبدیل
translation تبدیل
transformed تبدیل
code conversion تبدیل کد
toggle تبدیل
reduction تبدیل
toggles تبدیل
commutation تبدیل
reductions تبدیل
connector تبدیل
transforming تبدیل
cinversion تبدیل
conversion تبدیل
reforming تبدیل
changing تبدیل
converter تبدیل گر
transmutation تبدیل
transforms تبدیل
evaporates تبدیل به بخارکردن
monarchize تبدیل به سلطنت
evaporating تبدیل به بخارکردن
commuting تبدیل کردن
evaporated تبدیل به بخارکردن
commuted تبدیل کردن
commutes تبدیل کردن
prtrifaction تبدیل به سنگ
money exchange تبدیل پول
commute تبدیل کردن
process conversion تبدیل فرایند
evaporate تبدیل به بخارکردن
transform تبدیل کردن
reduction اختصار تبدیل
transforms تبدیل کردن
nuclear transformation تبدیل هستهای
power converter station پست تبدیل
platiforming تبدیل با پلاتین
parallel conversion تبدیل موازی
transforming تبدیل کردن
transmute تبدیل کردن
transmuted تبدیل کردن
reductions اختصار تبدیل
transformed تبدیل کردن
multi way switch کلید تبدیل
transmuting تبدیل کردن
transmutes تبدیل کردن
phase transition تبدیل فاز
compound converter تبدیل گر مرکب
compiler تبدیل میکند
double conversion تبدیل دوگانه
commutability تبدیل پذیری
combust تبدیل بخاکسترکردن
code conversion تبدیل رمز
cineration تبدیل بخاکستر
changer تبدیل میکند
changer کلید تبدیل
change over switch کلید تبدیل
catforming تبدیل با کاتالیزور
catalytic reforming تبدیل کاتالیزوری
data conversion تبدیل داده ها
calcination تبدیل باهک
calcification تبدیل به اهک
c.r. تبدیل کاتالیزوری
conversion cost هزینه تبدیل
conversion efficiency بازده تبدیل
conversion factor ضریب تبدیل
current transformation تبدیل جریان
decimalize تبدیل به اعشارکردن
demodulator تبدیل میکند
convertor الت تبدیل
convertor تبدیل کننده
direct reading galvanometer گالوانومتر بی تبدیل
convertibility قابلیت تبدیل
direct conversion تبدیل مستقیم
converter الت تبدیل
converter تبدیل کننده
conversion rate نرخ تبدیل
conversion price قیمت تبدیل
conversion of shares تبدیل سهام
conversion of data تبدیل عناصر
bituminize تبدیل بقیرکردن
fiel conversion تبدیل پرونده
basify تبدیل به قلیاکردن
hepatization تبدیل بجگر
lactation تبدیل به شیر
upturn تبدیل به احسن
hedging تبدیل پوششی
hydroforming تبدیل هیدروژنی
image transformation تبدیل تصویر
impedance transformation تبدیل امپدانس
incommutability تبدیل ناپذیری
incommutably تبدیل ناپذیر
interconversion تبدیل متقاطع
interconvertible قابل تبدیل
internal conversion تبدیل درونی
internal conversion تبدیل باطنی
lamp bulb adapter تبدیل لامپ
lapidification تبدیل به سنگ
laplace transformation تبدیل لاپلاس
liquefaction تبدیل به مایع
heat of transformation گرمای تبدیل
gleization تبدیل به خاک رس
acidifier تبدیل به اسیدکننده
fiel conversion تبدیل فایل
file conversion تبدیل فایل
frequency change تبدیل بسامد
frequency changing تبدیل فرکانس
approach transition تبدیل ورودی
animalization تبدیل به حیوان
frequency conversion تبدیل فرکانس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com