English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English Persian
truss بهم بستن بادبان را جمع کردن
trussed بهم بستن بادبان را جمع کردن
trusses بهم بستن بادبان را جمع کردن
trussing بهم بستن بادبان را جمع کردن
Other Matches
furls پیچیدن و بستن بادبان
furled پیچیدن و بستن بادبان
furling پیچیدن و بستن بادبان
furl پیچیدن و بستن بادبان
bend بستن بادبان به تیر دکل
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
sail کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
working sails بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
foresail بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
shake-outs باز کردن بادبان
shake out باز کردن بادبان
brail up جمع کردن بادبان
shake-out باز کردن بادبان
reefs پیچیدن و جمع کردن بادبان
reef پیچیدن و جمع کردن بادبان
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
hanks وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
hank وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
reefknot گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
attach 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
dog down بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
contract مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
bound خیز محدود کردن مقید کردن بستن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
astringe جمع کردن بستن
assesses تعیین کردن بستن
block بستن مسدود کردن
blocked بستن مسدود کردن
shut off قطع کردن بستن
assessing تعیین کردن بستن
blocks بستن مسدود کردن
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
binding صحافی کردن به هم بستن
steek بستن سجاف کردن
assess تعیین کردن بستن
bindings صحافی کردن به هم بستن
assessed تعیین کردن بستن
assumes بخود بستن وانمود کردن
pretends بخود بستن دعوی کردن
feign بخود بستن جعل کردن
pretend بخود بستن دعوی کردن
seal مهر و موم کردن بستن
assume بخود بستن وانمود کردن
arrogate غصب کردن بخود بستن
to lay on بستن مالیات تحمیل کردن
pretending بخود بستن دعوی کردن
feigns بخود بستن جعل کردن
cincture احاطه کردن کمرچیزی را بستن
wattle نرده گذاری کردن بستن
seals مهر و موم کردن بستن
decamps رخت بر بستن کوچ کردن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
To turn the tap on (off). شیر آب را باز کردن ( بستن )
to bar apatn بستن و مسدود کردن راه
decamping رخت بر بستن کوچ کردن
stamp نقش بستن منقوش کردن
decamped رخت بر بستن کوچ کردن
decamp رخت بر بستن کوچ کردن
stamps نقش بستن منقوش کردن
string مربی خم کردن کمان و بستن زه
stipulating پیمان بستن تصریح کردن
stipulates پیمان بستن تصریح کردن
stipulate پیمان بستن تصریح کردن
gags پوزه بند بستن محدود کردن
shunted موازی کردن بستن بسته شدن
shunt موازی کردن بستن بسته شدن
levy مالیات بستن بر جمع اوری کردن
sets بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
levying مالیات بستن بر جمع اوری کردن
gagging پوزه بند بستن محدود کردن
gagged پوزه بند بستن محدود کردن
gag پوزه بند بستن محدود کردن
set بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
lace بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
levies مالیات بستن بر جمع اوری کردن
laces بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
seel چشم خود را بستن کور کردن
shunts موازی کردن بستن بسته شدن
levied مالیات بستن بر جمع اوری کردن
to take in sail جمع کردن یا پیچیدن بادبان شراع پیچیدن
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
buckles باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
buckled باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
to occlude بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
lacevi بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
buckle باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
To be out to do some thing . کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
sailed بادبان
sail بادبان
sailings بادبان
brail بادبان
batten pocket بادبان
vela بادبان
velorum بادبان
sailcloth بادبان
inhauler بادبان کش
inhaul بادبان کش
halyard ریسمان بادبان
topsail بالاترین بادبان
reefers بادبان جمع کن
sail area سطح بادبان
reefer بادبان جمع کن
jigger بادبان کوچک
to take in a reef بادبان را تو گذاشتن
unfurling بادبان گستردن
unfurled بادبان گستردن
jackstay بادبان بند
unfurl بادبان گستردن
inhauler ریسمان بادبان کش
mainsail بادبان اصلی
main sail بادبان اصلی
unfurls بادبان گستردن
fill away بادبان برافراشتن
fill away بادبان اراستن
to clew up[ a sail بالاکشیدن بادبان
lateen sail بادبان سه گوش
foresail بادبان سینه
foot پایین بادبان
goosewing دو پهلو بادبان
cut of sail برش بادبان
mizzen sail بادبان پاشنه
catboat قایق تک بادبان
lateen rig بادبان 3 گوشه
gasket بادبان بند
halliard ریسمان بادبان
gaskets بادبان بند
press of sail or canvas بادبان بفراخور باد
luff لبه جلویی بادبان
set sail بالا بردن بادبان
topsoil بادبان اصلی ناو
mainsail بادبان اصلی کشتی
ship rigged دارای بادبان مربع
miz واپسین بادبان کشتی
skysail بادبان فوقانی کشتی
flying jib بادبان سه گوش کوچک
clew گوشه پایین بادبان
atrip مربوط به بادبان برافراشته
tackline طناب بادبان جلو
sail loft جایگاه بادبان سازی
afterleech بادبان جلوی قایق
head sail بادبان جلو کشتی
head sail بادبان جلوی دکل
rig بادگل و بادبان اراستن
rigs بادگل و بادبان اراستن
rigged بادگل و بادبان اراستن
under bare poles با دکل خالی بی بادبان
frigate کشتی بادبان دار
frigates کشتی بادبان دار
airing هوا خوری بادبان
tamping بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
foretoppsail بادبان بالای شراع صدر
foresail بادبان سه گوش در جلوی دکل
back تنظیم بادبان پشت کمان
flying dutchman قایق بادبان دار 3 نفره
boom تیر افقی وصل به بادبان
head دستشویی قایق بالای بادبان
boomed تیر افقی وصل به بادبان
booming تیر افقی وصل به بادبان
booms تیر افقی وصل به بادبان
spinnaker بادبان 3 گوشه بشکل بالن
backs تنظیم بادبان پشت کمان
parachute spinnaker بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
sky scraper بادبان سه گوش بسیار بلند
mizzen واپسین بادبان کشتی دو دگلی
mizen واپسین بادبان کشتی دو دگلی
mizzen sail بادبان روی دکل فرعی
lateen sail کشتی دارای بادبان سه گوش
dumb barge کرجی بی بادبان یابی موتور
genoa بادبان عریض برای مسابقه
staysail بادبان 3 گوشه روی سیم
mainsheet طناب حافظ بادبان اصلی
windsurfer تخته موج سواری با بادبان
jibbing بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs بادبان سه گوشه جلوی دکل
lugger کشتی کوچک با بادبان چارگوش
jibbed بادبان سه گوشه جلوی دکل
windsurfers تخته موج سواری با بادبان
gaff headed بادبان چهارضلعی نیازمند به میله
lateener کشتی دارای بادبان سه گوش
jib بادبان سه گوشه جلوی دکل
windsurfing موج سواری با تخته و بادبان
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
ketch کشتی دارای بادبان جلو و عقب
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
sheets طناب تنظیم بادبان ناو صفحه
jibing تغییر محل بادبان به سمت مخالف
sheet طناب تنظیم بادبان ناو صفحه
ketches کشتی دارای بادبان جلو و عقب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com