Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English
Persian
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
Other Matches
peregrinate
سفرکردن
journey
سفرکردن
journeying
سفرکردن
journeys
سفرکردن
to go abroad
سفرکردن
gangs
سفرکردن
astrogate
سفرکردن
gang
سفرکردن
journeyed
سفرکردن
deadhead
بی بلیط سفرکردن
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
mush
پیاده در برف سفرکردن
commute
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commuting
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commutes
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
commuted
هر روزازحومه بشهر وبالعکس سفرکردن
environment
اطراف
milieu
اطراف
environments
اطراف
from the four winds
از اطراف
parties
اطراف
environs
اطراف
milieux
اطراف
milieus
اطراف
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
pappus
کلاله اطراف گل
vicinity
در حدود در اطراف
pericardium
اطراف قلب
architrave
گچبری اطراف در
periderm
پوست اطراف
ambient noise
صدای اطراف
graveside
اطراف قبر
about
در اطراف نزدیک
wryly
به اطراف چرخاندن
wry
به اطراف چرخاندن
gravesides
اطراف قبر
sides of the question
اطراف موضوع
edge zone
اطراف لبه
look round
اطراف کار را دیدن
parties
متداعیین اطراف دعوی
barnyards
محوطهء اطراف انبار
barnyard
محوطهء اطراف انبار
port
ریل اطراف ناو
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
seaward
اطراف دریا روبدریا
black eye
سیاهی اطراف چشم
sea chest
مکندههای اطراف ناو
quayside
زمین اطراف بارانداز
black eyes
سیاهی اطراف چشم
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
whisker
موی اطراف گونه وچانه
safe distance
مسافت امن اطراف مین
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
burg
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauls
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
gipsy bonnet
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
sprite
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
periodontics
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centred
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joysticks
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
run around
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
interrogatory
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
centered
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
joystick
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
center
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
scroll
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
scrolls
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
leg
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
yoke
هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
CD
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CDs
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
scrolls
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
waste of manor
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
scroll
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
black matrix
صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
rf
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
plotters
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
border
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordering
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
anthill
خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
bordered
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
auto
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
selections
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selection
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
duct
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
banding
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
mats
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mat
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deflection
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deflections
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
reshape handle
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
filigree
تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
hard sectoring
می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
flowed
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
clogged ink jet nozzles
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
vase design
طرح گلدانی
[طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com