English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
Other Matches
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
grudged اکراه
reluctancy اکراه
reluctance اکراه
grudges اکراه
grudge اکراه
duress اکراه
compulsoriness اکراه
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
distraint اکراه واجبار
reluctantly از روی اکراه
zugzwang اکراه درنوبت حرکت
under d. باکراه تحت اکراه
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
duress در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
grudges بی میلی
grudged بی میلی
disaffection بی میلی
grudge بی میلی
dismays بی میلی
unwillingness بی میلی
indisposedness بی میلی
dismaying بی میلی
dismay بی میلی
lassitude بی میلی
indispositions بی میلی
indisposition بی میلی
disapprobation بی میلی
disinclination بی میلی
milli میلی
inappetence بی میلی
dismayed بی میلی
reluctance بی میلی
discretional میلی
reluctancy بی میلی
disrelish بی میلی
reluct بی میلی نشاندادن
mmn میلی میکرون
distaste بی میلی بدامدن
milisecond میلی ثانیه
millihenry میلی هنری
inclination compass قطبنمای میلی
mh میلی هنری
m.h. میلی هانری
listlessness بی علاقگی بی میلی
millivolt میلی ولت
afraid از روی بی میلی
anaphrodisia بی میلی جنسی
millisecond میلی ثانیه
millimeter میلی متر
millibar میلی بار
milliampere میلی امپر
milliammeter میلی امپرسنج
millimicron میلی میکرون
mv میلی ولت
millimicrosecond میلی میکروثانیه
milliroentgen میلی رونتگن
ribbed میل میلی
half heartedness بی میلی سردی
unwillingly از روی بی میلی
deprecatory حاکی از نارضایتی یا بی میلی
hang back بی میلی نشان دادن
millivoltmeter میلی ولت سنج
milliequvalent weight وزن هم ارز میلی گرمی
my unwillingness to study بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
impenitence بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
howtar خمپاره انداز 701 میلی متری سنگین
ontos تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
enforcement مجبور کردن وادار کردن به اکراه
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours. ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
PhotoCD استاندارد ذخیره سازی نگاتیوها یا قط عات فتوگرافیک میلی متی به صورت دیجیتال روی ROM-CD
from ازروی
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
fractiously ازروی کج خلقی
sure ازروی یقین
glozingly ازروی مداهنه
finically ازروی وسواس
experientially ازروی تجربه
egotistically ازروی خودبینی
facetiously ازروی شوخی
headily ازروی خودسری
fatuously ازروی بیشعوری
heretically ازروی فسادعقیده
emulously ازروی هم چشمی
enterprisingly ازروی توکل
flatulently ازروی لاف
frivolously ازروی نادانی
floutingly ازروی اهانت
ill humouredness ازروی بد خلقی
equivocally ازروی ایهام
floutingly ازروی استهزاء
flightily ازروی بوالهوسی
evadingly ازروی تجاهل
excursively ازروی بی ترتیبی
doubliy ازروی تزویر
flatulently ازروی نفخ
hurry scurry ازروی دستپاچگی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
irreverently ازروی بی حرمتی
muddily ازروی گیجی
mystically ازروی تصوف
obedienlv ازروی فرمانبرداری
open mindldly ازروی بی تعصبی
perfidiously ازروی خیانت
pettishly ازروی کج خلقی
querulousy ازروی کج خلقی
politicly ازروی مصلحت
powerlessly ازروی ضعف
profligately ازروی هرزگی
purposelessly ازروی بی مقصودی
submissively ازروی فروتنی
irreligiously ازروی بی دینی
irefully ازروی تندی
insesately ازروی بی عاطفگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
illy ازروی بد خواهی
immorally از ازروی بد اخلاقی
in the abstract ازروی تجرید
inconstantly ازروی بی ثباتی
incontinently ازروی بی عفتی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
indelicately ازروی بی نزاکتی
inexactly ازروی بی دقتی
insesately ازروی بیحسی
to get off برخاستن ازروی
dizzily ازروی گیجی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
pessimistically ازروی بد بینی
empirically ازروی شارلاتانی
joyfully ازروی خوشحالی
rakishly ازروی هرزگی
puerilely ازروی بچگی
childishly ازروی بچگی
subtly ازروی زیرکی
flippantly ازروی سبکی
inadequately ازروی بی کفایتی
inefficiently ازروی بی کفایتی
inefficiently ازروی بی عرضگی
circumspectly ازروی احتیاط
by the book ازروی کتاب
by i ازروی ندانستگی
blunderingly ازروی اشتباه
blamelessly ازروی بی گناهی
basely ازروی پستی
antagonistically ازروی رقابت
stupidly ازروی نادانی
brotherly ازروی دوستی
glaringly ازروی خودنمائی
courageously ازروی جرات
huffily ازروی کج خلقی
grammatically ازروی دستور
inexorably ازروی سنگدلی
dissolute ازروی هرزگی
preponderantly ازروی فضیلت
distractedly ازروی گیجی
shabbily ازروی پستی
surest ازروی یقین
huffily ازروی زودرنجی
constantly ازروی ثبات
impatiently ازروی ناشکیبایی
inquisitively ازروی کنجکاوی
irritably ازروی تندمزاجی
irritably ازروی تندی
despondingly ازروی افسردگی
despondently ازروی افسردگی
lightly ازروی بی علاقگی
economically ازروی اقتصاد
impatiently ازروی بی صبری
surer ازروی یقین
disingenuously ازروی تزویر
deridingly ازروی ریشخند
discontentedly ازروی نارضایتی
discursively ازروی استدلال
corruptly ازروی تباهی
disgustedly ازروی بیزاری
dishonorable ازروی بی شرمی
dissolutely ازروی هرزگی
disobilgingly ازروی نامهربانی
contextually ازروی قراین
contumaciously ازروی سرکشی
constrainedly ازروی اجبار
crookedly ازروی نادرستی
distastefully ازروی بی رغبتی
considerately ازروی ملاحظه
crassly ازروی زمختی یاکودنی
flauntingly باجلوه ازروی خودنمایی
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com