Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
grammaticize
به ایین دستوردراوردن صرف ونحوی کردن
Other Matches
syntactic
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
taxeme
کوچکترین قسمت صرف ونحوی کلمه
syntactical
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
hypotaxis
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
innovate
ایین تازهای ابتکار کردن
innovating
ایین تازهای ابتکار کردن
innovates
ایین تازهای ابتکار کردن
innovated
ایین تازهای ابتکار کردن
orientalize
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
doctrine
ایین
celebrates
ایین
doctrines
ایین
ethic
ایین
celebrating
ایین
observandum
ایین
celebrate
ایین
ordinace
ایین
ordinance
ایین
ordinances
ایین
they act after their kind
به ایین
ceremony
ایین
religion
ایین
ceremonies
ایین
religions
ایین
jacobinism
ایین جاکوبین ها
regulation
ایین نامه
ritual
ایین پرستش
shintoism
ایین شینتو
heathenism
ایین کفار
prosodial
ایین عروضی
manual
ایین نامه
codes of practice
ایین نامه
codes of practice
ایین کار
ceremonially
رسمابا ایین
prosodiacal
ایین عروضی
cults
ایین دینی
cult
ایین دینی
methods
ایین شیوه
method
ایین شیوه
code of practice
ایین کار
epicurianism
ایین اپیکور
code of practice
ایین نامه
sacraments
ایین دینی
sacrament
ایین دینی
kantianism
ایین کانت
Buddhism
ایین بودا
procedure
ایین دادرسی
bye-law
ایین نامه
interment
ایین تدفین
monumentally
به ایین یادگاری
nuptial ceremonies
ایین عروسی
ordinance
ایین نامه
pythogoreanism
ایین فیثاغورث
bye-laws
ایین نامه
apostasy
ترک ایین
magianism
ایین مجوس
ordinances
ایین نامه
monkery
ایین رهبانیت
doctrinaire
ایین گرای
by-law
ایین نامه
by-laws
ایین نامه
monism
ایین وحدت
parseeism
ایین زرتشتی
voodooism
ایین وودو
byelaw
ایین نامه
Taoism
ایین تائو
christianism
ایین مسیحیت
etiquette
ایین معاشرت
brahmanism
ایین برهمنی
by low
ایین نامه
brahminism
ایین برهمایی
stoicism
ایین رواقی
to unveil a statue
ایین گشایش
liturgies
ایین نماز
bylaws
ایین نامه
bylaw
ایین نامه
liturgy
ایین نماز
agnosticism
ایین لاادری
orthodox
درست ایین
control of access
ایین ورودی ها
functions
ایین رسمی
zoroastrianism
ایین زرتشت
functioned
ایین رسمی
Hinduism
ایین هندو
function
ایین رسمی
Judaism
ایین یهود
code of procedure
قانون ایین دادرسی
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
rules for forming plurals
ایین جمع بندی
housel
ایین عشاء ربانی
pacifism
ایین احتراز ازجنگ
liturgiology
دانش ایین نمازliturgist
liturgist
عالم در ایین نماز
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
conventionalization
توافق با ایین و رسوم
pantheism
ایین وحدت وجود
conventionalization
هم رنگی با ایین و رسوم
hermeneutic
ایین تفسیرکتاب مقدس
shrift
ایین توبه وبخشش
Protestantism
اصول ایین پروتستانت
draft regulation
طرح ایین نامه
executive by law
ایین نامه اجرایی
punishment book
ایین نامه انضباطی
exequies
ایین خاک سپاری
burial service
ایین بخاک سپاری
funreal rites
ایین تشییع جنازه
phallic cuit
ایین قضیب پرستی
supply manuals
ایین نامههای تدارکاتی
by law
طبق ایین نامه
obsequies
ایین تشیع جنازه
pacificism
ایین احتراز ازجنگ
ritually
برحسب ایین وشعائر
he has no manners
ایین معاشرت نمیداند
supply catalog
ایین نامه تدارکاتی یا امادی
ungrammatical
مخالف ایین دستور نادرست
puritanism
ایین پاک دینان مسیحخی
baptism
ایین غسل تعمید و نامگذاری
baptisms
ایین غسل تعمید و نامگذاری
conventional
مرسوم مطابق ایین وقاعده
safety regulations
ایین نامه جلوگیری از خطر
punctilio
نکته دقیق در ایین رفتار
oratorically
ادیبانه از روی ایین سخنرانی
funerals
وابسته به ایین تشییع جنازه
in my f.
به ایین سوگند خدامی داند
civil procedure code
قانون ایین دادرسی مدنی
hardshell
سخت در رعایت ایین دینی
funeral
وابسته به ایین تشییع جنازه
send-off
ایین بدرود ودعای خیر
Holy Communion
ایین عشای ربانی مسیحیان
solemnity
ایین تشریفات مراسم سنگین
send-offs
ایین بدرود ودعای خیر
criminal proceedure code
قانون ایین دادرسی کیفری
send off
ایین بدرود ودعای خیر
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
bylaws
ایین نامه ومقررات داخلی
maundy
ایین شستن پای بی نوایان
lawgiver
واضع ایین نامه شارع
initiatory
دخولی وابسته به ایین دخول
conventionality
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
grammatically
مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
heraldry
ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی
indecorum
عدم رعایت ایین معاشرت
hermeneutics
علم یا ایین تفسیرکتاب مقدس
communion
ایین عشاء ربانی صمیمیت وهمدلی
accentuation
بکار بردن ایین تکیه صدا
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
formalization
انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
they gave him a fine sendoff
ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
palingenesis
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
obsequial
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
initiatory rites
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
conventionally
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
free love
عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
ceremonialist
کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
month's mind
ایین مذهبی بیاد بود کسیکه درگذشته در روز سی ام مردنش
gremial
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
maniple
بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
mumpsimus
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
lavabo
ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
voodooism
ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
localism
ایین محلی علاقه محلی
procedure
ایین کار روش کار
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com