English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
Other Matches
aminister تهیه کردن بکار بردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
use up <idiom> استفاده کامل کردن
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulates با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
to play one's card well از فرصت خود استفاده کامل کردن
least cost design بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
to put forth بکار بردن
apply بکار بردن
applying بکار بردن
abuse بد بکار بردن
applies بکار بردن
to make use of بکار بردن
abused بد بکار بردن
abusing بد بکار بردن
handle بکار بردن
handles بکار بردن
put forth بکار بردن
abuses بد بکار بردن
misemploy بد بکار بردن
wields خوب بکار بردن
manoeuver تدبیر بکار بردن
wielding خوب بکار بردن
wielded خوب بکار بردن
finesse زیرکی بکار بردن
wield خوب بکار بردن
parachute پاراشوت بکار بردن
parachuting پاراشوت بکار بردن
shoehorn پاشنه کش بکار بردن
shoehorns پاشنه کش بکار بردن
play upon words جناس بکار بردن
commit بکار بردن نیروها
lever watch شیوه بکار بردن
parachuted پاراشوت بکار بردن
parachutes پاراشوت بکار بردن
commits بکار بردن نیروها
committed بکار بردن نیروها
committing بکار بردن نیروها
misapply بیموقع بکار بردن
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
coppers مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper مس یاترکیبات مسی بکار بردن
misspells املای غلط بکار بردن
misspelt املای غلط بکار بردن
misspell املای غلط بکار بردن
outsmart زرنگی بیشتری بکار بردن
telescopes تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
telescope تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
outsmarting زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarted زرنگی بیشتری بکار بردن
mordant ماده ثبات بکار بردن
leverage شیوه بکار بردن اهرم
misapply بطور غلط بکار بردن
neologist طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
outsmarts زرنگی بیشتری بکار بردن
iodism خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
misspelled املای غلط بکار بردن
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
obsoletism بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
accentuation بکار بردن ایین تکیه صدا
play a joke حیله شوخی امیز بکار بردن
tutoyer دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
polyonging بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy بکار بردن چند نام برای یک چیز
hands-on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
brand leader بهترین علامت تجاری بهترین مارک
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
in a unknown way به طرزی ناشناخته
tea leaf برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
goat hair موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
muscle استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
muscles استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
use up تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
field alterable control element یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
extensive cultivation بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
solids چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
ladder نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladders نردبان بکار بردن نردبان ساختن
turnkey system سیستم کامل که طبق نیاز مشتری طراحی شده است و آماده استفاده است
cross compiling assembling روشی که توسط ان یک فرد ازمینی کامپیوتر و کامپیوتربزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده میکند تابرنامه هایی را نوشته واصلاح کند و بعدا" درریزکامپیوتر بکار ببرد
relief نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
exploiting از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
serviceability قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
Afshar design طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
dare جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
completed case جعبه کامل خشاب کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
do up شروع بکار کردن
round کامل کردن
roundest کامل کردن
totalize کامل کردن
complemented کامل کردن
mature کامل کردن
finishes کامل کردن
matures کامل کردن
finish کامل کردن
complements کامل کردن
complementing کامل کردن
complement کامل کردن
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
employed بکار گماشتن استخدام کردن
operates عمل کردن بکار افتادن
operated عمل کردن بکار افتادن
employing مشغول کردن بکار گرفتن
employs مشغول کردن بکار گرفتن
employing بکار گماشتن استخدام کردن
put on اعمال کردن بکار گماردن
operate عمل کردن بکار افتادن
employ بکار گماشتن استخدام کردن
employed مشغول کردن بکار گرفتن
employs بکار گماشتن استخدام کردن
employ مشغول کردن بکار گرفتن
overhauling اوراق کردن کامل
rest up استراحت کامل کردن
to rest up استراحت کامل کردن
to pay home تلافی کامل کردن
overhauled اوراق کردن کامل
overhauls اوراق کردن کامل
overhaul اوراق کردن کامل
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
completed کامل کردن انجام دادن
completes کامل کردن انجام دادن
overmaster مهارت کامل پیدا کردن در
bleach سفید کردن شستن کامل
completing کامل کردن انجام دادن
salvage پیاده کردن کامل قطعات
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
salvages پیاده کردن کامل قطعات
complete کامل کردن انجام دادن
to post up مطلع کردن کامل دادن به
bleaches سفید کردن شستن کامل
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
bleached سفید کردن شستن کامل
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
to be all eyes موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
hitch کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched کامل کردن پاس به دریافت کننده
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
to browse ویرایش کامل کردن [علوم کامپیوتر]
hitches کامل کردن پاس به دریافت کننده
pay off با دادن مزد کامل اخراج کردن
hitching کامل کردن پاس به دریافت کننده
optimization کار کردن چیزی با کارایی کامل
prided بهترین
gilt edged بهترین
prides بهترین
foremost بهترین
of the first water بهترین
gilt edge بهترین
gilt-edged بهترین
first class بهترین
best بهترین
tiptop بهترین
the best of all بهترین
priding بهترین
pride بهترین
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
neutralizes بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
uncreate نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
best efforts بهترین مساعی
best بهترین کار
optimum بهترین امکان
In the best possible manner. به بهترین وجه
top-notch <idiom> عالی ،بهترین
best به بهترین وجه
qualities بهترین کیفیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com