English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
pitch into به خوراک حمله کردن
Other Matches
gastronome EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
refect با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
billet پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeted پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeting پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
the food was smoked خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
to set at حمله کردن به
assail حمله کردن بر
assail حمله کردن
attack حمله کردن بر
to sweep down on حمله کردن بر
set about حمله کردن به
attack [on] حمله کردن [بر]
to be down up حمله کردن بر
thrust حمله کردن
strikes حمله کردن
make at حمله کردن
thrusting حمله کردن
strike حمله کردن
thrusts حمله کردن
attacks حمله کردن بر
to makea raid.on حمله کردن بر
to make a pounce حمله کردن
besets حمله کردن
beset حمله کردن
assailed حمله کردن
assailed حمله کردن بر
assailing حمله کردن
to fall on حمله کردن
setting up حمله کردن
attacks حمله کردن
launch an attack حمله کردن
assails حمله کردن بر
attacked حمله کردن
sets حمله کردن
to fallirrto a f. حمله کردن
set حمله کردن
snap at حمله کردن
attack حمله کردن
attacked حمله کردن بر
assailing حمله کردن بر
assails حمله کردن
to assume the a اول حمله کردن
popped حمله کردن ترکاندن
counterattack حمله متقابل کردن
launch شروع کردن حمله
to torpedo با اژدر حمله کردن
launches شروع کردن حمله
launching شروع کردن حمله
pop حمله کردن ترکاندن
lay (light) into <idiom> حمله فیزیکی کردن
to be kept at bay بی نتیجه حمله کردن
launched شروع کردن حمله
to take in rear از پشت سر حمله کردن به
forays چپاول کردن حمله
inveighed با سخن حمله کردن
inveighing با سخن حمله کردن
foray چپاول کردن حمله
inveighs با سخن حمله کردن
submarines با زیردریایی حمله کردن
inveigh با سخن حمله کردن
pops حمله کردن ترکاندن
pebbles باریگ حمله کردن
pebble باریگ حمله کردن
submarine با زیردریایی حمله کردن
set on پیش رفتن حمله کردن
rabble بااراذل و اوباش حمله کردن به
attack با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
rushing حمله کردن هجوم با عجله
attacks با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
rush حمله کردن هجوم با عجله
rushed حمله کردن هجوم با عجله
attacked با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
to stab at any one با خنجر به کسی حمله کردن
maraud بقصد غارت حمله کردن
quarterbacks بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
quarterback بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
to pelt some one with stones باسنگ بکسی حمله کردن
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
nuking با سلاح اتمی حمله کردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
nuke با سلاح اتمی حمله کردن
parrying دفع کردن حمله حریف
nukes با سلاح اتمی حمله کردن
parry دفع کردن حمله حریف
parries دفع کردن حمله حریف
nuked با سلاح اتمی حمله کردن
plow into <idiom> باتمام نیرو حمله کردن
triggers شروع کردن حمله یاکار
To attack someone from the back. از پشت به کسی حمله کردن
wade into <idiom> ملحق شدن بر،حمله کردن
trigger شروع کردن حمله یاکار
triggered شروع کردن حمله یاکار
parried دفع کردن حمله حریف
A-bomb با بمب اتمی حمله کردن
A-bombs با بمب اتمی حمله کردن
outflanks ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
scuffed بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflank ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuff بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffing بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffs بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanking ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
assaults افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
outflanked ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
assault افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaulted افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
invaded تهاجم کردن حمله کردن بر
impinge تخطی کردن حمله کردن
aggress نزدیک کردن حمله کردن
impinged تخطی کردن حمله کردن
invade تهاجم کردن حمله کردن بر
invading تهاجم کردن حمله کردن بر
invades تهاجم کردن حمله کردن بر
beset مزین کردن حمله کردن بر
lay on حمله کردن یورش کردن
impinges تخطی کردن حمله کردن
besets مزین کردن حمله کردن بر
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
goose مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
front line خط حمله خط حمله یادفاع
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
fare خوراک
meats خوراک
tacks خوراک
repasts خوراک
nutrition خوراک
meat خوراک
at mess سر خوراک
mess :یک خوراک
messes :یک خوراک
messmate هم خوراک
fared خوراک
fares خوراک
faring خوراک
tacking خوراک
pabulum خوراک
passage money خوراک
tack خوراک
tacked خوراک
nutriments خوراک
nutriment خوراک
repast خوراک
chows خوراک
chow خوراک
food خوراک
foods خوراک
intake خوراک
intakes خوراک
oligotrophic کم خوراک
butterpump غم خوراک
tucker خوراک
victuals خوراک
nourishment خوراک
keeps خوراک
feeds خوراک
feed خوراک
keep خوراک
viands خوراک
to give to eat خوراک دادن
heterotroph خوراک گیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com