English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 252 (37 milliseconds)
English Persian
to act for somebody به دستور کسی عمل کردن
Search result with all words
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
cancel لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
directive دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
order حواله کرد حواله کردن دستور
kill دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
kills دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
obey اجرا کردن دستور
obeyed اجرا کردن دستور
obeying اجرا کردن دستور
obeys اجرا کردن دستور
brief دستور خلاصه کردن
briefed دستور خلاصه کردن
briefer دستور خلاصه کردن
briefest دستور خلاصه کردن
table از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
tables از دستور خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
lay on the table از دستور خارج کردن
macro کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
to issue instructions دستور صادر کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
Other Matches
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
prescriptions دستور
instructions دستور
regulation دستور
command دستور
commanded دستور
commands دستور
direction دستور
order دستور
precepts دستور
precept دستور
say-so دستور
programs دستور
program دستور
say so دستور
commandments دستور
instruction دستور
rule دستور
commandment دستور
prescription دستور
formulae دستور
prescript دستور
enjoinment دستور
formulas دستور
formula دستور
grammar علم دستور
grammars دستور زبان
direct : دستور دادن
grammar کتاب دستور
macro شرح دستور
technical manual دستور فنی
purchase order دستور خرید
statement بیانیه دستور
job order دستور کار
intuits دستور دادن
commandment دستور خدا
grammars علم دستور
mandating دستور مردم به
macro درشت دستور
cancellation order دستور لغو
directions دستور عمل
generative grammar دستور زایشی
execute statement دستور اجرایی
embedded code دستور چاپگر
macro instruction درشت دستور
lubrication order دستور روغنکاری
postbyte در یک دستور برنامه
macroinstruction درشت دستور
grammar دستور زبان
warning order دستور اگهی
cancellation order دستور فسخ
agendas دستور جلسه
mandate دستور مردم به
mandated دستور مافوق
prescription دستور عمل
sailing orders دستور حرکت
grammars کتاب دستور
directs : دستور دادن
mandates دستور مافوق
statements بیانیه دستور
engine order دستور ماشین
mandated دستور مردم به
formulary دستور نامه
laying instruction دستور نصب
mandate دستور مافوق
intuit دستور دادن
intuited دستور دادن
programs دستور کار
programs برنامه دستور
enforcement order دستور اجرا
program دستور کار
program برنامه دستور
intuiting دستور دادن
agenda دستور جلسه
prescriptions دستور عمل
field manual دستور رزمی
blanket order دستور کلی
directed : دستور دادن
mandating دستور مافوق
mandates دستور مردم به
mounting instruction دستور نصب
order دستورالعمل دستور
cramer's rule دستور کرامر
dictate دستور دادن
to give instractions دستور دادن
dictated دستور دادن
dictates دستور دادن
dictating دستور دادن
avaunt دستور اخراج
order دستور سفارش
daily order دستور روز
night order دستور شبانه
microinstruction ریز دستور
standing orders دستور جاری
administrative order دستور اداری
standing order دستور جاری
regulation دستور قانون
permission دستور پروانه
order دستور دادن
collection order دستور وصول
directive دستور دهنده
recipe خوراک دستور
directives دستور دهنده
statement number شماره دستور
recipes خوراک دستور
conditional statement دستور شرطی
money order دستور پرداخت
money orders دستور پرداخت
movement order دستور حرکت
programmes دستور نقشه
dictate دستور دادن
programme دستور نقشه
principals دستور دهنده
order code رمز دستور
operating instruction دستور کار
operation order دستور عملیاتی
ordinace دستور شرعی
grammatically ازروی دستور
gramarey دستور زبان
runs دستور RUN
order of the day دستور جلسه
superior order دستور مافوق
commandments دستور خدا
instruction دستور کار
run دستور RUN
transformational grammar دستور گشتاری
order format قالب دستور
instructions دستور عمل
behest امر دستور
instructions دستور کار
principal دستور دهنده
instruction دستور عمل
grammer دستور زبان
operating manual دستور کار
vasto حکم یا دستور تخریب
programmes پروگرام دستور کار
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
transfer تغییر دستور یا کنترل
sailing orders دستور کشتی رانی
rubrical دستور داده شده
ambiguous grammar دستور زبان مبهم
macro expansion بسط درشت دستور
development order دستور ساخت اماد
macro کلان درشت دستور
insubordination سرپیچی از اجرای دستور
fragmentary order دستور جزء بجزء
tags بخشی از دستور کامپیوتری
signal operation instruction دستور کار مخابرات
programme پروگرام دستور کار
lie on the table از دستور خارج شدن
diagnostic دستور شرح نوع
grammatical error اشتباه دستور زبانی
tag بخشی از دستور کامپیوتری
injunctions حکم بازداشت دستور
directive متضمن دستور امریه
grammarians متخصص دستور زبان
restart instruction دستور المل بازاغازی
assembly order دستور مونتاژ وسایل
injunction حکم بازداشت دستور
recipes دستور خوراک پزی
directives متضمن دستور امریه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com