Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English
Persian
bonification
به سازی محیط
Search result with all words
list
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
virtual
شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
archive
کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
archive
قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
Other Matches
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
ambiance
محیط
millieu
محیط
outlines
محیط
perimeters
محیط
outlining
محیط
mediums
محیط
lapped
محیط
milieux
محیط
lap
محیط
medium
محیط
ambience
محیط
surroundings
محیط
outline
محیط
outlined
محیط
environment
محیط
spheres
محیط
circuity
محیط
circumferences
محیط
girth
محیط
sphere
محیط
circumference
محیط
girths
محیط
outward things
محیط
entourage
محیط
milieus
محیط
periphery
محیط
perimeter
محیط
environments
محیط
setting
محیط
outsides
محیط
settings
محیط
peripheries
محیط
outside
محیط
milieu
محیط
entourages
محیط
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
ambient pressure
فشار محیط
bodification
بهسازی محیط
acclimatization
سازش با محیط
living environment
محیط زنده
peripheries
محیط حدود
social milieu
محیط اجتماعی
periphery
محیط حدود
ambient temperature
دمای محیط
milieux
محیط اجتماعی
atmospheric environement
محیط جوی
workbench
محیط کاری
mixed environment
محیط درهم
workbenches
محیط کاری
windowing environment
محیط پنجرهای
comprehensive
وسیع محیط
dispersion medium
محیط پاشندگی
miseenscene
محیط کلی
milieus
محیط اجتماعی
operational environment
محیط عملیاتی
therapeutic millieu
محیط درمانی
milieu therapy
محیط درمانی
operational environment
محیط فعالیت
dispersive medium
محیط پخش
polarization of a medium
قطبش محیط
shelf environment
محیط کم عمق
environment
محیط زیست
environments
محیط زیست
circling
محیط دایره
circles
محیط دایره
circled
محیط دایره
milieu
محیط اجتماعی
circle
محیط دایره
medium
محیط کشت
perimeter
پیرامون محیط
environmentalist
محیط نگر
environment architecture
معماری محیط
silhouette
محیط مریی
silhouettes
محیط مریی
environmentalists
محیط نگر
perimeter
[circumference]
of a circle
محیط دایره
climate for growth
محیط رشد
contour
محیط مرئی
in vivo
در محیط طبیعی
circumference
محیط دایره
threptic
محیط زاد
induced environment
محیط القایی
psychological environment
محیط روانی
in vitro
در محیط مصنوعی
mediums
محیط کشت
circumambient
محیط دورگردیدن
perimeters
پیرامون محیط
ill neighboured
دارای محیط بد
circumferences
محیط دایره
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
misfits
غیر متجانس با محیط
eco-
پیشوند محیط پرگیر
accommodations
سازش با مقتضیات محیط
terrestrial environment
وضع محیط زمین
peripheral
دورهای وابسته به محیط
element
محیط طبیعی اخشیج
outside
محیط دست بالا
accommodation
سازش با مقتضیات محیط
outsides
محیط دست بالا
psychonomics
محیط شناسی روانی
misfit
غیر متجانس با محیط
acid cure
پخت در محیط اسیدی
elements
محیط طبیعی اخشیج
data base environment
محیط پایگاه داده
environmentalist
محیط زیست گرا
environmentalist
محیط زیست شناس
environmental conservation
حفافت محیط زیست
environmental psychology
روانشناسی محیط نگر
environmentalism
محیط زیست شناسی
environmentalism
محیط زیست گرایی
metaerg
صفت محیط زاد
environments
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
bonification scheme
طرح بهسازی محیط
it is meters
محیط ان دومتر است
atlantic
دریای محیط غربی
induced environment
محیط القا شده
environmental protection
حفاظت محیط زیست
derealization
دگرسان بینی محیط
circumstance
شرایط محیط اهمیت
acid catalysis
کاتالیزور در محیط اسیدی
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
domain knowledge
دانش محیط کاربرد
environment
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
archibenthal enviroment
محیط ژرف اقیانوس
environmetal protection
حمایت محیط زیستی
environmentalists
محیط زیست شناس
environmentalists
محیط زیست گرا
inverts
تغییر اعداد در محیط دودویی
contamination
عدم خلوص و یکنواختی محیط
great circle
بزرگترین دایره محیط یک کره
eupelagic environment
محیط زیر لایه زیرین
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
inverting
تغییر اعداد در محیط دودویی
invert
تغییر اعداد در محیط دودویی
test
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
elements
عامل اصلی محیط طبیعی
tests
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
element
عامل اصلی محیط طبیعی
living environment
جانداران محیط زیوندگان- پرمون
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
tested
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
acid alkylation
الکیل دار کردن در محیط اسیدی
contour
محیط مریی دوره میزان منحنی
the outer world
مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
oxydizing agents
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
demarcation
نشان دادن اختلاف بین دو محیط
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
autecology
مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
alternates
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternated
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternate
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
track
[on a sound recording medium]
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
ecesis
نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
stenotopic
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
music track
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
the Green Dot®
[recycling symbol]
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
environmental refugee
پناهنده محیط زیستی
[بوم شناسی ]
[سیاست]
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
cabin supercharger
کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
to greenwash
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
isoperimetry
گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
cenogenesis
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
integrated
محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
ecology
علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com