Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (9 milliseconds)
English
Persian
equally
<adv.>
به طور مساوی
just as well
<adv.>
به طور مساوی
Search result with all words
adequate
مساوی
adequate
مساوی ساختن
part
جزء مساوی
tie
مساوی
ties
مساوی
equalised
مساوی کردن
equalised
مساوی یاهم شکل کردن
equalised
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
مساوی کردن
equalises
مساوی یاهم شکل کردن
equalises
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
مساوی کردن
equalising
مساوی یاهم شکل کردن
equalising
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
مساوی کردن
equalize
مساوی یاهم شکل کردن
equalize
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
مساوی کردن
equalized
مساوی یاهم شکل کردن
equalized
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
مساوی کردن
equalizes
مساوی یاهم شکل کردن
equalizes
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
مساوی کردن
equalizing
مساوی یاهم شکل کردن
equalizing
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
all
مساوی
all-
مساوی
split
مساوی
deuce
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
even
تراز مساوی
square
مساوی
squared
مساوی
squares
مساوی
squaring
مساوی
peel
مساوی
peels
مساوی
furlong
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
furlongs
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
equate
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equated
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equates
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equivalent
مساوی
equivalents
مساوی
equal
برابر مساوی
equal
: برابر شدن با مساوی بودن
equaled
برابر مساوی
equaled
: برابر شدن با مساوی بودن
equaling
برابر مساوی
equaling
: برابر شدن با مساوی بودن
equalled
برابر مساوی
equalled
: برابر شدن با مساوی بودن
equalling
برابر مساوی
equalling
: برابر شدن با مساوی بودن
equals
برابر مساوی
equals
: برابر شدن با مساوی بودن
stand off
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-off
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
halve
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
proton
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
identical
مساوی
equidistant
دارای مسافت مساوی
bracketed
مساوی
tie break
بهم خوردن وضع مساوی
tie-break
بهم خوردن وضع مساوی
tie-breaks
بهم خوردن وضع مساوی
draw
مساوی
draws
مساوی
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
equally
بیک درجه بطور مساوی
spacing
در فواصل مساوی تقسیم بندی
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
aliquot
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
all square
مساوی
equalise
مساوی
hikiwate
مساوی
no set
مساوی
amortization
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
ana
ازهر کدام بمقدار مساوی
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
bifid
بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
chronologer
مساوی است بازاقخگخمخلهسف
coursed rubble masonry
سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equaliser
امتیاز مساوی کننده
equiangular
دارای زوایای مساوی
equicaloric
دارای کالری و نیروی مساوی
equidistance
مسافت مساوی
equimolal
دارای غلظت ملکولی مساوی
eualize
مساوی کردن مانند کردن
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
euqal
مساوی
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
homographic
مساوی از حیث املاء
identic
مساوی
Other Matches
even
<adj.>
مساوی
plus/equals key
مساوی
save off
مساوی
dead even
کاملا مساوی
moiety
قسمت مساوی
tie vote
اراء مساوی
On an equal footing.
بر پایه مساوی
go halves
<idiom>
تقسیم مساوی
measure up
<idiom>
مساوی بودن
paripassu
مساوی همدرجه
nonpareil
غیر مساوی
isotonic
دارای کشش مساوی
isoelectric
دارای فشارالکتریکی مساوی
isodiametric
دارای قطر مساوی
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
three square
دارای سه ضلع مساوی
fair play
<idiom>
عدالت ،مساوی ،عمل درست
isodynamic
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
isotonic
دارای اهنگ مساوی هم توان
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
skittering
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
trisect
بسه بخش مساوی تقسیم کردن
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
sit on a lead
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
neck and neck
<idiom>
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
isochronal
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sit on the ball
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
To swindle (fleece) someone .
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
imparity
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com