English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
lapped on به فاصله یک اسب عقب بودن
Other Matches
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
space فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
unremittingly بی فاصله
clearance فاصله
gaps فاصله
tele فاصله
blank character فاصله
em dash خط فاصله ام
interregna فاصله
per saltum بی فاصله
spacing فاصله
ranges فاصله
interregnum فاصله
range فاصله
interregnums فاصله
equidistant هم فاصله
spaces جا فاصله
blank فاصله
blankest فاصله
space bar فاصله زن
single space تک فاصله تو هم
space جا فاصله
ranged فاصله
space فاصله
interval فاصله
diastema فاصله
distances فاصله
spaces فاصله
en dash خط فاصله ان
discontinuance فاصله
intermittence فاصله
intermezzo فاصله
distance فاصله
head space فاصله سر
lengths فاصله
hiatus فاصله
length فاصله
gap فاصله
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
agree متفق بودن همرای بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
include شامل بودن متضمن بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
govern نافذ بودن نافر بودن بر
governed نافذ بودن نافر بودن بر
governs نافذ بودن نافر بودن بر
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consists شامل بودن عبارت بودن از
owes مدیون بودن مرهون بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
abler لایق بودن مناسب بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
consisted شامل بودن عبارت بودن از
reside ساکن بودن مقیم بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
owe مدیون بودن مرهون بودن
line spacing فاصله سطرها
white space فاصله سفید
time period فاصله زمان
diatessaron فاصله یک چهارم
light gap فاصله نور
keyspace فاصله کلیدی
light gap فاصله روشنایی
fiducial interval فاصله اطمینان
f. distance or length فاصله کانونی
line spacing فاصله سطر
infighting نبرد در فاصله کم
angular distance فاصله زاویهای
input gap فاصله اولیه
focal length فاصله کانونی
interval confidence فاصله اطمینان
gulf فاصله زدوری
lattice spacing فاصله شبکه
spacing فاصله گذاری
polar distance فاصله قطبی
gulfs فاصله زدوری
vacation فاصله دو اجلاس
vertical interval فاصله عمودی
time out وقفه فاصله
spacing فاصله بندی
vacations فاصله دو اجلاس
interstice ترک فاصله
piston clearnce فاصله پیستون
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
known distance فاصله معلوم
time span فاصله زمان
time lags فاصله زمانی
line spacing فاصله خطوط
class interval فاصله طبقه
interspace فاصله مدت
focal distance فاصله کانونی
frequency spacing فاصله فرکانس
tritone فاصله سه گام
intervalometer فاصله سنج
close range فاصله نزدیک
code distance فاصله رمز
coherence distance فاصله همدوسی
tritone فاصله سه اهنگ
tooth gap فاصله دندانه
track pitch فاصله شیار
confidence interval فاصله اطمینان
confidence interval فاصله اعتماد
mode interval فاصله نما
center distance فاصله ازمرکز
distant فاصله دار
line to line spacing فاصله سطور
dutter فاصله ستونها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com