English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
English Persian
sell by auction به مزایده فروختن
Other Matches
high bids مزایده
public sale مزایده
bidding مزایده
tendering مزایده
tender مزایده
tenderest مزایده
tendered مزایده
high tender مزایده
auctioning مزایده
auctioned مزایده
auctions مزایده
auction مزایده
tendering مناقصه مزایده
tenderest مناقصه مزایده
outcries حراج مزایده
outcry حراج مزایده
invitation to tender دعوت به مزایده
biddability مزایده شدنی
auction sale مزایده فروش
appeal for tenders درخواست مزایده
bids مناقصه مزایده
bid پیشنهاد مزایده
bid مناقصه مزایده
put up to auction به مزایده گذاشتن
bids پیشنهاد مزایده
highest bidder برنده مزایده
auctioneers متصدی مزایده
auctioneer متصدی مزایده
high tender به مزایده گذاشتن
tendered مناقصه مزایده
tender مناقصه مزایده
to invite tenders for something چیزی را به مزایده گذاشتن
bid به مناقصه یا مزایده گذاشتن
licit فروش ازطریق مزایده
to advertise for bids چیزی را به مزایده گذاشتن
tendering پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
by tender از طریق مزایده یا مناقصه
tendered پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
bids به مناقصه یا مزایده گذاشتن
tenderest پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
bidding پیشنهاد مزایده کردن
tender پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
auction of rug حراج و مزایده فرش
realises فروختن
sell-out فروختن
realised فروختن
sell out فروختن
sells فروختن
sell-outs فروختن
realising فروختن
realize فروختن
monger فروختن
realized فروختن
realizes فروختن
realizing فروختن
to place on the market فروختن
to put on the market فروختن
selling فروختن
turn over <idiom> فروختن
marketed فروختن
market فروختن
undercut فروختن
hawk فروختن
markets فروختن
undercuts فروختن
sell فروختن
hawks فروختن
vend فروختن
hawked فروختن
invite to tender دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
call for tender برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
bid bond ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
tender bond ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
tenderer شرکت کننده در مزایده یامناقصه
tenderer پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
sell off یکجا فروختن
undersell ارزان تر فروختن
to sell short سام فروختن
to sell dearly گران فروختن
to sell by retail خرده فروختن
to sell یکجا فروختن
sell for cash نقد فروختن
to sell عمده فروختن
to sell or pat up at a بمزایده فروختن
to save bot cash نقد فروختن
sell on credit نسیه فروختن
sell like hotcakes <idiom> سریعا فروختن
forward sale نسیه فروختن
to sell off ارزان فروختن
reselling دوباره فروختن
slaughter به زیان فروختن
slaughtered به زیان فروختن
resold دوباره فروختن
slaughters به زیان فروختن
resells دوباره فروختن
resell دوباره فروختن
remainder باتخفیف فروختن
credit sale نسیه فروختن
sells فروختن بفروش رفتن
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
selling فروختن بفروش رفتن
sell فروختن بفروش رفتن
wholesale بصورت عمده فروختن
To sell something at a loss. چیزی را باضرر فروختن
to deal in futures کالایاسهام پیش فروختن
regrate یکجاخریدن وخرده فروختن
retail بصورت جزئی فروختن
sell-outs یکجا فروختن خیانت کردن
hawked جار زدن و جنس فروختن
hawk جار زدن و جنس فروختن
hawks جار زدن و جنس فروختن
sell-out یکجا فروختن خیانت کردن
to bring to the hammer هراج کردن بهراج فروختن
sell out یکجا فروختن خیانت کردن
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
sell off ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
bundle فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundles فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundling فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
bid خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bids خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
foreclose فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
outsells بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
to sell in lots تیکه تیکه فروختن
to sell in lots فال فال فروختن
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com