English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
it will pay to wait به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
Other Matches
it is not worth my while نمیارزد برای من ارزش ندارد
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
(not to be) sneezed at <idiom> ارزش داشتن را دارد
it is worth 0 rials ده ریال ارزش دارد
that business does not p به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
What is worth doing is worth doing well . <proverb> کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
most significant digit رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
milreis سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
standby منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
He is past work. دیگر از سن کار کردنش گذشته
His days are numbered. <idiom> زمان فوت کردنش نزدیک است.
it is not worth a rush به بشیزی نمیارزد
it is not worth while بزحمتش نمیارزد
it is not worth a straw پر کاهی نمیارزد
it is not worth the trouble بزحمتش نمیارزد
it is not worth a d مفت نمیارزد
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
this work is not painsworthy این کار بزحمتش نمیارزد
he is not worth his salt لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
ditch حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
waiter منتظر
waiters منتظر
inexpectant نا منتظر
expectant of منتظر
anticipatory منتظر
wistful منتظر
trray منتظر
anticipant منتظر
waiting منتظر
anticipator منتظر
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
awaits منتظر بودن
await منتظر بودن
to look out منتظر بودن
awaiting منتظر بودن
abhide منتظر بودن
trray منتظر شدن
awaited منتظر بودن
to wait for any one منتظر کسی شدن
hang about در نزدیکی منتظر بودن
sweat out <idiom> با دلواپسی منتظر بودن
to look for anything منتظر چیزی شدن
i pause for a reply منتظر پاسخ هستم
less than release unit یکان منتظر حمل
on deck دونده منتظر نوبت
hold breath منتظر یک اتفاق بودن
i await you منتظر شما هستم
hold one's horses <idiom> باصبوری منتظر ماندن
to look forward to something منتظر چیزی شدن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
stick around <idiom> همین دوروبر منتظر ماندن
we watched for his arrival منتظر ورود او شدیم یا بودیم
bide one's time <idiom> صبورانه منتظر فرصت بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
abide منتظر شدن وفا کردن
abided منتظر شدن وفا کردن
abides منتظر شدن وفا کردن
to wait for a favorable opportunity منتظر یک فرصت مطلوب بودن
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
to look forward to something با خوشحالی منتظر چیزی شدن
lie over متمایل بودن منتظر ماندن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
await منتظر شدن انتظار داشتن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
waits چشم براه بودن منتظر شدن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
jobs شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
sleeps وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleep وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleeping وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
waited چشم براه بودن منتظر شدن
wait چشم براه بودن منتظر شدن
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
job شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
readied که منتظر است تا قابل استفاده شود
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
readies که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready که منتظر است تا قابل استفاده شود
readied خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readies خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
Do you think it advisable to wait here آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
To stand someone up . کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readying خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm looking forward to your next email. من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Time and tide wait for no man . <proverb> زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
queued لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queues لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queueing لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
queue لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demands پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demand پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
queueing صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queueing مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queue مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
queued مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند
buffer فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
sequential access صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
qsam صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
input دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
contention سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
holds بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
job فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
worth ارزش
worth با ارزش
low level کم ارزش
trivalency سه ارزش
trivalence سه ارزش
raffish بی ارزش
no par بی ارزش
value ارزش
avail ارزش
low grade کم ارزش
valuing ارزش
unvalued بی ارزش
worthless بی ارزش
naught بی ارزش
values ارزش
punk بی ارزش
brummagem بی ارزش
picayune بی ارزش
rewarding پر ارزش
treasure با ارزش
price ارزش
worthiness ارزش
regardant با ارزش
fustian بی ارزش
good for nothing بی ارزش
prices ارزش
small change کم ارزش
cost ارزش
shotten بی ارزش
picayubnish بی ارزش
brummagem کم ارزش
junky بی ارزش
valueless بی ارزش
punks بی ارزش
rubbish بی ارزش
worm eaten بی ارزش
market value ارزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com