Dictiornary-Farsi | به نتیجه ایی رسیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 210 (11 milliseconds)

English	Persian
to come to a conclusion	به نتیجه ایی رسیدن


Search result with all words

aim	به نتیجه رسیدن قراول رفتن
aimed	به نتیجه رسیدن قراول رفتن
aims	به نتیجه رسیدن قراول رفتن
bring off	به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
fetch up	به نتیجه رسیدن
wrap up	به نتیجه رسیدن
talk out <idiom>	بحث تا رسیدن به نتیجه
to turn out	به نتیجه [ویژه ای] رسیدن
to affect something [cultivate for effect]	کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
Other Matches

the end sanctifies the means	خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first	پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
It wI'll eventually pay off.	با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to come to a he	باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
to be a foregone conclusion <idiom>	نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
foregone conclusion	نتیجه حتمی نتیجه مسلم
arrival	رسیدن
land	رسیدن
to catch up	رسیدن به
to come by	رسیدن
aims	رسیدن
take in (money) <idiom>	رسیدن
peer	رسیدن
befall	در رسیدن
arr	رسیدن
attains	رسیدن
attaining	رسیدن
attained	رسیدن
attain	رسیدن
peering	رسیدن
peered	رسیدن
overtakes	رسیدن به
aimed	رسیدن
expire	به سر رسیدن
maturate	رسیدن
light or lighted	رسیدن
overtake	رسیدن به
overtaken	رسیدن به
run up	رسیدن
aim	رسیدن
get at	رسیدن به
befallen	در رسیدن
befalling	در رسیدن
befalls	در رسیدن
reached	رسیدن به
reached	رسیدن
reaches	رسیدن به
reaches	رسیدن
reaching	رسیدن به
reaching	رسیدن
escalating	رسیدن
escalates	رسیدن
escalated	رسیدن
escalate	رسیدن
accru	رسیدن
catch up	رسیدن به
to see to	رسیدن
attaint	رسیدن به
to get at	رسیدن به
reach	رسیدن
reach	رسیدن به
befell	در رسیدن
accede	رسیدن
acceded	رسیدن
to come to a he	رسیدن
to come to hand	رسیدن
accedes	رسیدن
acceding	رسیدن
come	رسیدن
to d. up with	رسیدن به
comes	رسیدن
arrive	رسیدن
arrived	رسیدن
arrives	رسیدن
arriving	رسیدن
to fetch up	رسیدن
approached	رسیدن
approach	رسیدن
gets	رسیدن
get	رسیدن
getting	رسیدن
approaches	رسیدن
receive	رسیدن پذیرفتن
peak	به قله رسیدن
to meet the a of	به تصویب رسیدن
go round	به همه رسیدن
make	رسیدن به ساخت
vanish	به صفر رسیدن
peaks	به قله رسیدن
reach an agreement	به توافق رسیدن
peter	بپایان رسیدن
to go round	به همه رسیدن
to reach a place	بجایی رسیدن
strike oil	به نفت رسیدن
over	به انتها رسیدن
over-	به انتها رسیدن
makes	رسیدن به ساخت
Welcome back.	رسیدن بخیر
cubes	بقوه سه رسیدن
come about	بانجام رسیدن
come down by inheritance	به ارث رسیدن
to draw level	بحریف رسیدن
to come to a end	به پایان رسیدن
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
to come to an end	بپایان رسیدن
to come to a point	بنوک رسیدن
taper off <idiom>	کم کم به آخر رسیدن
to the eye <idiom>	به نظر رسیدن
have it <idiom>	به جواب رسیدن
to draw to an end	بته رسیدن
to fall due	موعد رسیدن
handed down	به تواتر رسیدن
deduction	از کل به جزء رسیدن
to a greatness	به بزرگی رسیدن
grow up	به سن بلوغ رسیدن
To reach ones destination.	بمقصد رسیدن
to attain on's majority	بحدرشد رسیدن
last straw <idiom>	[به آخر خط رسیدن]
to be approved	به تصویب رسیدن
to be duly punished for	به کیفر ..... رسیدن
to be late	دیر رسیدن
cube	بقوه سه رسیدن
on station	رسیدن به هدف
land vi	بزمین رسیدن
consummating	بوصال رسیدن
peaking	به قله رسیدن
consummates	بوصال رسیدن
at the end of one's rope <idiom>	به آخرخط رسیدن
consummated	بوصال رسیدن
consummate	بوصال رسیدن
down to the wire <idiom>	به آخر خط رسیدن
strand	مسیر رسیدن
forereach	فرا رسیدن
dead end <idiom>	به آخرخط رسیدن
pull up with	به چیزی رسیدن
pull up to	به چیزی رسیدن
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
to turn out	به پایان رسیدن
outjockey	در رسیدن پوشاندن
meet of approval of	به تصویب ..... رسیدن
overgo	رسیدن به گذشتن
come to the point <idiom>	به نکتهاصلی رسیدن
receives	رسیدن پذیرفتن
strands	مسیر رسیدن
finish	به انتها رسیدن
finishes	به انتها رسیدن
vanishes	به صفر رسیدن
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
descends	به ارث رسیدن
descend	به ارث رسیدن
vanishing	به صفر رسیدن
to wait	خدمت رسیدن
get hold of (something) <idiom>	به مالکیت رسیدن
matures	به حد کمال رسیدن
to strike oil	بنفت رسیدن
mature	به حد کمال رسیدن
to round into a man	بمردی رسیدن
to pay the penalty of	بسزای .... رسیدن
run out	باخر رسیدن
to run out	بپایان رسیدن
vanished	به صفر رسیدن
make sense <idiom>	معقول به نظر رسیدن
meet someone half-way <idiom>	به توافق رسیدن با کسی
touch	رسیدن به متاثر کردن
addle	رسیدن عمل امدن
fix	بحساب کسی رسیدن
fixes	بحساب کسی رسیدن
touches	رسیدن به متاثر کردن
show up <idiom>	فاهر شدن ،رسیدن
hulk	بزرگ بنظر رسیدن
hulks	بزرگ بنظر رسیدن
To go to someones rescues . To succour someone .	به فریاد کسی رسیدن
get down to <idiom>	رسیدن به نقطه شروع
lap	رسیدن به حریف جلویی
lapped	رسیدن به حریف جلویی
mature	به موعد چیزی رسیدن
matures	به موعد چیزی رسیدن
face value <idiom>	بنظر با ارزش رسیدن
To achieve ones object ( aim ) .	به مقصود خود رسیدن
back on one's feet <idiom>	به بهترین سلامتی رسیدن
achieves	رسیدن نائل شدن به
achieved	رسیدن نائل شدن به
cut the mustard <idiom>	به حد استاندارد لازم رسیدن
cut off one's nose to spite one's face <idiom>	به حدنهایت رسیدن عصبانیت
achieve	رسیدن نائل شدن به
To attain puberty.	بسن بلوغ رسیدن
To attain position and wealth.	به مقام وثروت رسیدن
To be (come) of age.	بسن قانونی رسیدن
run down <idiom>	به بدی وپیسی رسیدن
roll in <idiom>	باقیمت بالایی رسیدن
To get ones wish .	به آرزوی خود رسیدن
To attain a high position in life.	درزندگی بجایی رسیدن
overhaul	رسیدن به نفر جلو
overhauled	رسیدن به نفر جلو
overhauling	رسیدن به نفر جلو
overhauls	رسیدن به نفر جلو
To get ones wish.	به آرزوی خود رسیدن
lay hold of <idiom>	به دارای وثروت رسیدن
hit the bull's-eye <idiom>	به اصل مطلب رسیدن
blooms	بکمال وزیبایی رسیدن
bloomed	بکمال وزیبایی رسیدن
achieving	رسیدن نائل شدن به
bloom	بکمال وزیبایی رسیدن
come to nothing <idiom>	باشکست به پایان رسیدن
to attain perfection	بحد کمال رسیدن
qualifying	رسیدن به مرحله بعد
to be over something	به پایان رسیدن چیزی
to come through	به هدف خود رسیدن

to come to a conclusion

به نتیجه ایی رسیدن